پل مککارتنی، عضو سابق گروه بیتلز، قرار است امشب (پنجشنبه شب) و درست چند ساعت قبل از شروع تظاهراتهای روز جهانی قدس در کشورهای مسلمان، در تلآویو اسرائیل کنسرت بدهد!
۴۰ سال پیش دولت اسرائیل از ترس “اثر مخرب” گروه بیتلز بر جوانان اسرائیلی کنسرت آنها را ممنوع اعلام کرده بود. ولی امروز که نصف اعضای گروه درگذشتند و خاور میانه هم در آتش جنگ میسوزد، از حضور سر پل مککارتنی در اسرائیل استقبال کرده و از آن به مناسبت شصتمین سالگرد تأسیسش بهره تبلیغاتی میبرد. روزنامه جروسلم پست نوشته است که پل مککارتنی با برگزاری این کنسرت، روحیه مردم اسرائیل را که احمدینژاد با آوازهای پر از خشم و نفرت و ضدیهودیش در سازمان ملل تضعیف کرده است، تقویت خواهد کرد!
تصمیم مککارتنی برای اجرا در اسرائیل، گروههای فلسطینی را خشمگین کرده است، تا جایی که برخی از آنها او را تهدید کردند که از سفر به اسرائیل جان سالم به در نخواهد برد. به همین دلیل هم نزدیک بود برنامه بازدید او از کرانه باختری از ترس تظاهرات فلسطینیها و به توصیه کنسولگری انگلستان لغو شد. با این حال او دیروز از کلیسای محل تولد مسیح در بیتالحم واقع در کرانه باختری دیدار کرد و اجرایی خصوصی برای دانشجویان کنسرواتوار موسیقی ادوارد سعید برگزار کرد.
به هر حال مککارتنی، که این روزها حرفهایش خیلی شبیه سالهای آخر جان لنون شده، سعی کرده است از بار تبلیغاتی رسانههای اسرائیلی بکاهد. او دیروز ضمن تبریک ماه “رمضان کریم” به همه مسلمانان اعلام کرد که حامل “پیغام صلح” است و نیز از اشغال سرزمینهای فلسطینی توسط اسرائیل طرفداری نمیکند. با همه اینها او از ترس عملی شدن تهدید فلسطینیها بیش از ۵۰۰۰ نیروی امنیتی را برای تأمین امنیت کنسرتش استخدام کرده است که در میان آنها تعدادی مأمور MI6 و ۲۰ مأمور اطلاعاتی موساد هم حضور دارند.
همین تازگیها بیبیسی خبر از “طرحی برای فروش موسیقی بر روی کارت های حافظه کوچک” داد. این کارتهای کوچک ۱ گیگابایتی که امروزه دیگر به هر گوشی موبایلی هم میخورند قرار است موسیقی را با فرمت MP3 (کیفیت ۳۲۰kbps) در خود ذخیره کنند و با قیمتی مشابه CD به بازار موسیقی آمریکا عرضه شوند و شرکتهای بزرگی مثل سونی، بیامجی، ئیامآی، یونیورسال و وارنر هم از آن استقبال کردهاند.
میدانم که رسیدن چنین تکنولوژیهایی به بازار فشل موسیقی ایران سالها زمان میبرد، ولی تصور همین احتمال هم باعث میشود که آدم به جاهای عجیبی برسد.
شاید شما هم با من هم عقیده باشید. واقعیت این است که بسیاری از ما دوست داریم وقتی یک محصول موسیقایی را میخریم (اگر بخریم!)، صاحب یک شیء فیزیکی شویم. درست، این حافظهها هم فیزیکی هستند. ولی فکر این که شما موسیقیای که میخواهید از فروشگاه خریداری کنید بر روی یک حافظه فلش باشد یک کم بیمزه است.
واقعیت این است که اکثریت قریب به اتفاق ما ایرانیها در حقیقت صاحب موسیقیهایی که گوش میدهیم نیستیم و بیشتر از راه دانلود غیرمجاز و یا از طریق دوست و آشنا به موسیقیهای مورد علاقهمان دست پیدا میکنیم. خود من هم شاید کمتر از ۱۰ درصد آرشیو بزرگ موسیقیم را خریداری کرده باشم. ولی قضیه مثل حکایت ایبوک و کتاب کاغذی است. آن نوستالژی غریب. شخصاً هیچ جوره نمیتوانم لذت باز کردن سلوفون دور قاب CD، بو کشیدن نویی CD، ورق زدن دفترچههای داخل کاور و در کل عشقبازی کردن با آنچه مالکش هستم را با هیچ تکنولوژی کوچک ولی نازیبای دیگری عوض کنم.
۱- فواصل در گامهای موسیقی احتمالاً از زبان گرفته شدهاند. مشخص شده است که لحن انگلیسی و چینی محاورهای با فواصل بین نتها در یک گام کروماتیک (کلیدهای سفید و سیاه پیانو) مشابه است. آیا میتوان اینطور نتیجهگیری کرد که آنچه که ما از موسیقی دوست داریم، در حقیقت صدای سخن گفتن خودمان است؟
۲- وقتی یک موسیقیدان بداههنوازی میکند، نواحی طرفی جلوی مغزش، که مسئول برنامهریزی و خودسانسوری هستند، اساساً خاموش میشوند. با این حال، قشر میانی-جلومغزی که مربوط به ابراز عقیده و کارهایی نظیر داستان گفتن دربارهی خود است، فعال میشود.
۳- اگر یک آهنگ مدام در سرتان میچرخد و نمیتوانید آن را از سرتان بیرون کنید، به علت آن است که یک اشکال جزئی در لایه قشری مخ مربوط به شنوایی به وجود آمده است. این بخش از مغز اصوات را پردازش و آنها را برای استفاده بعدی ذخیره میکند. این بخش بعد از شنیدن اولین نتهای یک آهنگ آشنا، شروع به فعالیت کرده و بدین ترتیب شما ناخودآگاه شروع به زمزمه آن آهنگ میکنید. میخواهید قطع شود؟ به آن آهنگ گوش بدهید، یا یک مسئله ریاضی حل کنید.
ریچارد رایت، نوازنده کیبورد گروه پینک فلوید در سن ۶۵ سالگی بر اثر سرطان درگذشت. او که به همراه راجر واترز، نیک میسون و سید بارت از بنیانگذاران پینک فلوید محسوب میشد، در آهنگسازی آلبومهای نیمه تاریک ماه (Dark Side of the Moon) و کاش اینجا بودی (Wish You Were Here) نقش به سزایی داشت و آثار ماندگاری چون اجرای بزرگ در آسمان (The Great Gig in the Sky) و ما و آنها (Us and Them) را خلق کرد.
آهنگ The Great Gig in the Sky یکی از جذابترین ترانهها درباره مرگ است.
شاید این اجرا ذرهای از هنر ریچارد رایت را به نمایش بگذارد (پینک فلوید در پمپی، قسمت دوم آهنگ Echoes):
مستندی ۹۰ ثانیهای درباره ساخت The Great Gig in the Sky با شرکت راجر واترز و ریچارد رایت:
سرود ملی تصنیف یا سرودی است میهنی و احساسی که یا از سوی حکومت به عنوان سرود رسمی کشور برگزیده میشود و یا در بین احساسات مردم چنین جایگاهی دارد.
از کودکی علاقه خاصی به سرودهای ملی کشورهای مختلف داشتم. یادم است یک CD دایرةالمعارف Encarata 96 داشتم که عمویم برایم فرستاده بود. این نرمافزار به مرجع من برای سرودهای مختلف کشورها تبدیل شده بود و با شور و شوق فراوان به تک تک آنها گوش میدادم و لذت میبردم. چند وقت پیش بود که دوباره این نوستالژی قدیمی به سراغم آمد و تصمیم گرفتم یک ردهبندی از سرودهای مورد علاقهام درست کنم. این بار سعی کردم فاکتورهای مختلفی را هم در انتخابم در نظر بگیرم. در انتخاب بهترین سرودهای ملی سعی کردم که ۵ فاکتور را در نظر بگیرم:
۱- تأثیرگذاری و هیجانانگیزی ۲- سادگی (به خاطرسپاری آسان) ۳- داشتن نشانی از ملیت ۴- ملودی زیبا و قابل درک ۵- زمان (سرودهای ملی طولانیتر امتیاز کمتری گرفتهاند)
و اینک هشت سرود ملی برتر دنیا به انتخاب وبلاگ “یه بشقاب اسپاگتی”:
۸- ایتالیا: سرود ایتالیاییها؛ تمام مؤلفههای موسیقی حماسی ایتالیایی، آن شور موسیقایی که از اپراهای روسینی، وردی و پوچینی به یادگار مانده است، در این سرود به گوش میرسد.
۷- پادشاهی متحد بریتانیا: خدا ملکه را حفظ کند (یا به عبارتی خدایا خدایا از ملکه محافظت بفرما!)؛ این سرود که ژوزف هایدن آهنگساز مطرح کلاسیک و خالق سرود ملی آلمان را هم تحت تأثیر قرار داده بود، توسط آهنگسازان بسیاری استفاده شده است، از بتهوون و روسینی گرفته تا جیمی هندریکس و گروه کویین. جالب است بدانید که این سرود یکی از سرودهای رسمی نیوزیلند و نیز سرود پادشاهی کشورهای استرالیا، کانادا، جامائیکا و باهاماس هم هست.
۶- ایالات متحده آمریکا: پرچم ستارهنشان؛ آمریکاییها درست مثل پرچمشان روی سرود ملیشان هم خیلی حساس هستند و به آن افتخار میکنند. این سرود قدیمی که در سال ۱۷۸۰ ساخته شده از سال ۱۹۳۱ به عنوان سرود ملی آمریکا معرفی شده است. جالب است بدانید که ملودی این سرود روی یک آهنگ مینوشی انگلیسی ساخته شده است!
۵- ایران: سرود ملی جمهوری اسلامی ایران؛ یکی از حساسترین انتخابهای لیست، هم از این نظر که ملیت من هم ایرانی است و هم به لحاظ حساسیت برخی افراد به تمام اجزای حکومتی نظام جمهوری اسلامی. درست است که به دلایل نوستالژیک بسیاری از ایرانیان سرود “ای ایران” ساخته روحاله خالقی را سرود ملی اصلی خود میدانند، اما از لحاظ موسیقایی سرود ملی جمهوری اسلامی ایران که ساخته دکتر حسن ریاحی است، یک سرود خوب است که در آن مؤلفههای ایرانی دیده میشود و ملودی ساده و تأثیرگذار و زمان کوتاهش، آن را به یک سرود ملی استاندارد تبدیل کرده است.
۴- آلمان: سرود آلمان؛ نشانی از شکوه ملت آلمان. آهنگساز این سرود یکی از معروفترین آهنگسازان موسیقی کلاسیک است: ژوزف هایدن. از آلمان با آن عقبهی موسیقایی چندین قرنه نیز کمتر از این انتظار نمیرود. هایدن این سرود را برای تولد امپراتور فرانسیس دوم ساخت و در سال ۱۹۲۲ در جریان جمهوری وایمار به عنوان سرود ملی آلمان انتخاب شد.
۳- تاجیکستان: سرود ملی؛ تمام مؤلفههای یک سرود ملی خوب در این سرود به چشم میخورد و تنها عیب آن زمان طولانیاش است. ملودی ساده، آسان، حماسی و با مایههای موسیقی محلی تاجیک (و نیز اثراتی از موسیقی روسی) از سرود ملی تاجیکستان یک سرود ملی مثالزدنی ساخته است. کلام این اثر هم شعر فارسی فوقالعادهای است.
۲- فرانسه:سرود مارسیز؛ یکی از ماندگارترین سرود ملیهای دنیا. بارها و بارها از این سرود استفاده شده، از فیلم کازابلانکا گرفته تا انیمشین راتاتوی و از آوازهای ادیت پیاف تا ترانههای بیتلز و آثاری از فرانتس لیست، چایکوفسکی، واگنر، الگار و شومان. این سرود که در سال ۱۷۹۲ ساخته شده است، یادآور انقلاب فرانسه هم هست.
۱- اسرائیل: سرود امید؛ یک ملودی بسیار تأثیرگذار حاوی تمام مؤلفههای فرهنگ موسیقایی غنی یهودی. فرهنگی که بزرگانی چون مالر، مندلسون، برنشتاین، هایفتز، پرلمن، هوروویتز، جری گلدسمیت و جان ویلیامز را در دامان خود پرورش داده است. این سرود که از آهنگهای محلی یهودی برگرفته شده است، از یک سو دلنشین و تأثربرانگیز است و از سوی دیگر حماسی و شورانگیز. یادمان باشد که ژست مظلومیت تاریخی یهودیهای اسرائیل هم در این اثر موج میزند!
پینوشت سرود برتر: یادش بخیر! انقدر این آهنگ را دوست داشتم که سالها پیش یک بار آن را در یکی از جشنهای دانشگاه با فلوت زدم! همه هم میگفتند چه آهنگ قشنگی!!
***
اصولاً از آنجا که سلیقهی موسیقایی هر کس با شخصیت او در ارتباط است، نمیتوان هیچ حکم کلی در مورد ارزشهای موسیقایی هر یک از این سرودها ارائه کرد و شاید هر کسی بتواند لیست متفاوتی ارائه کند. همچنین از خاطر نبریم که احساسات میهندوستانهی هر کس، میتواند در انتخابهایی این چنین تأثیر بگذارد. شکی نیست که برای من هم تسلط و آشنایی کامل با سرود ملی کشورم روی انتخاب آن در این لیست تأثیرگذار بوده است، هرچند تمام تلاشم را کردم که انتخابها بر اساس همان معیارهای از پیش گفته باشند.
پیشنهاد میکنم شما هم اگر آهنگ سرود ملی کشوری را دوست دارید که در این لیست نیامده، آن را با دلایلتان در کامنتها بیاورید.
سال ۱۹۶۶. اوج شهرت و محبوبیت گروه بیتلز. آنها به نمادی از موسیقی راک تبدیل شدهاند و با طنز تلخی که در ترانههاشان وجود دارد بر سیاستمداران و حاکمان جهان میتازند و معضلات اجتماعی را به چالش میکشند.
آلبوم جدید بیتلز با نام “دیروز… و امروز” (Yesteray… and Today) آمادهی پخش در آمریکاست. بیتلز برای عکس روی جلد آلبوم عکسهای عجیب و غریبی میگیرند (مثل اکثر عکسهای روی جلد آلبومهایشان). شرکت Capitol Records بیش از ۷۵۰هزار نسخه از آلبوم را با یکی از همین عکسها به عنوان تصویر روی جلد تکثیر میکند و به چهار شهر مختلف آمریکا میفرستد.
هنوز زمان شروع فروش آلبومها فرا نرسیده که رؤسای شرکت کپیتال ریکوردز با یک چالش بزرگ روبرو میشوند: عکس روی جلد آلبوم مناسب نیست! آنها ناگهان متوجه میشوند که چه اشتباهی مرتکب شدهاند و بلافاصله دستور جمعآوری کلیهی آلبومها را به مراکز پخش میدهند. عکس چنان حساسیتبرانگیز است که شرکت دستور نابودی تمام جلدها را میدهد. ولی از بین بردن ۷۵۰هزار جلد به معنای یک شکست سنگین تجاری است. پس برنامه عوض میشود. تصمیم بر این میشود که بر روی جلد تمام آلبومها یک جلد جایگزین چسبانده شود، به نحوی که امکان تشخیص جلد زیرین غیرممکن باشد. جلدهای سانسورشده به بازار برمیگردند و فروش آغاز میشود.
اما تصویر اصلی چه بود که این همه حساسیت برانگیخت؟
چند ماه قبل، در استودیویی در لندن، رابرت وایتکر عکسهایی سورئال و هجو از بیتلز میگیرد. آنها در این عکسها روپوش قصابها را به تن دارند و در دستانشان عروسکهایی با سرهای جدا شده و قطعات گوشت به چشم میخورند. وایتکر خودش عقیده دارد که قصد داشته از این طریق پیامی سورئال را دربارهی “نگاه پرستشوار جامعه به گروه و ماهیت غیرواقعی ستاره بودن” به بیننده القا کند.
کلکسیونرها بشتابید!
تلاش شرکت کپیتال رکوردز برای جمعآوری آلبومهای با جلد بیتلز قصاب کاملاً موفقیتآمیز نبود و این آلبوم با جلد بحثبرانگیزش در چند فروشگاه به فروش رفت. همین فروش محدود باعث شد تا حساسیت عموم نسبت به جلد اصلی آلبوم برانگیخته شود. خیلیها تلاش کردند که جلد جایگزین را از روی جلد اصلی بکنند و در برخی موارد موفق هم شدند.
در بین کلکسیونرها نسخههایی که هیچ تصویر جایگزینی روی آن چسبیده نشده است به جلدهای “حالت اول” (first state) معروفند و به دلیل تعداد بسیار محدودشان قیمتهای بسیار بالایی دارند. آخرین بار یکی از این جلدها به مبلغ ۱۰۵۰۰ دلار فروخته شد. نسخههایی که جلد جایگزین دارند ولی دستنخورده باقی ماندند جلدهای “حالت دوم” نامیده میشوند و امروزه به دلیل تلاش اکثر افراد برای رسیدن به جلد زیرین، کمیاب و گران شدهاند. “حالت سوم” که در آن جلد رویی کنده شده و جلد قصاب مشخص شده است، متداولترین نوع هستند و کمترین ارزش را دارند (البته بستگی به این دارد که چقدر خوب جلد رویی برداشته شده باشد).
آلبوم دیروز و امروز تنها آلبوم بیتلز بود که شرکت کپیتال رکوردز بر سر تولید و فروش آن ضرر کرد. اما اخیراً رئیس این شرکت اعلام کرده که ۲۰ نسخه از این آلبوم را با جلد قصاب به صورت آکبند در اختیار دارد و به فروش میرساند و قیمتی در حدود ۴۰۰۰۰ دلار برای هر یک پیشنهاد داده است. شاید از این طریق ضررهای ۴۰ سال قبل جبران شود!
***
پینوشت: داستان این پست یک حس نوستالژیک را در من زنده کرد. یادش بخیر، بچه که بودیم چسبها را از مجلات خارجیای که از سانسور اداره پست ایران گذشته بود با چه شوق و ذوقی میکندیم و از دیدن آنچه در زیر این چسبهای بنفش انتظارمان را میکشید هیجانزده میشدیم!!
***
اگر از این پست خوشتان آمده، خواندن این پست را هم پیشنهاد میکنم:
ویکیپدیا منبع بسیار خوبی برای کسب اطلاعات مختلف دربارهی آهنگسازان، گروهها و ستارههای موسیقی است و اطلاعات نسبتاً دقیقی از زندگی و آثار آنها به شما میدهد. در در همین وبلاگ هم بارها برای معرفی یک خواننده یا گروه ناشناخته از صفحهی ویکیپدیای آنها استفاده کردهام.
اما غولهای موسیقی و سینما در اینترنت یعنی آمازون و IMDB سایت مشترکی به کمک Musicbrainz زدهاند که امیدوارند بتواند در آینده به چیزی مشابه ویکیپدیای موسیقی تبدیل شود. این سایت که مثل اساس ویکیپدیا بر پایهی مشارکت خوانندگان در ساخت محتوا کار میکند، اطلاعات جامعی از خوانندگان، گروهها و آثارشان ارائه میکند. مشابه ویکیپدیا هر کاربری میتواند اطلاعات مربوط به هر گروه یا خواننده را ویرایش کند، اما بر خلاف ویکیپدیا تمام تغییرات باید پیش از مشاهده در سایت توسط کادر آمازون چک و تأیید شود.
سایت SoundUnwound طراحی قشنگ و کاربردیای دارد و اطلاعات جالب و مفصلی را در بخشهای مختلف به کاربر میدهد. مثلاً برای یک گروه، علاوه بر ارائهی یک بیوگرافی کامل، تمام اعضای فعلی و سابقش را معرفی میکند، دیسکوگرافی کاملی به تفکیک آلبومهای استودیویی، آلبومهای تک (Single)، آلبومهای زنده، آلبومهای ریمیکس و آلبومهای مجموعهآثار ارائه میکند و به سبک صفحات آمازون پیشنهاداتی را در مورد گروههای مشابه میدهد.
در نوار سمت راست اتفاقات جالبتری میافتد. ابتدا عکسی از گروه یا خواننده به همراه نگاهی گذرا به فعالیت آنها دیده میشود. اما پس از آن مجموعهی کاملی از ویدئوهای موجود این گروه روی یوتیوب به صورت توکار یک منبع غنی از نمونه کارهای گروه را در اختیار مخاطب میگذارد. یکی از جذابترین قسمتهای سایت، قسمت Timeline است که با طراحی فلش و با امکان زوم و عقب جلو کردن، تاریخچهی گروه، فعالیتها و آلبومها منتشر شده را روی محور زمان نشان میدهد. پس از آن هم آدرس وبسایت رسمی، وبسایت هواداران و نیز لینکهای دیگر از جمله صفحهی مربوطهی گروه در ویکیپدیا به چشم میخورد.
مطمئناً این کار آمازون بیطمع نیست. چرا که در کنار ارائهی این همه اطلاعات جذاب، لینکهای خرید از آمازون، چه به صورت MP3 و چه به صورت CD، به چشم میخورد.
این که کار این سایت آمازون بگیرد، بستگی به این دارد که بتواند یک جامعهی ویرایشگر مشتاق و وفادار درست کند، که البته با توجه به غیرآزاد بودن آن، به کندی و دشواری امکانپذیر است. در هر حال ویکیپدیا به احتمال فراوان به دلیل بزرگتر بودن جامعه کاربری و نیز آزاد بودنش، اطلاعات بیشتری نسبت به SoundUnwound در خود خواهد داشت. اما کادر آمازون میتوانند با شکلدهی به اطلاعاتی که از سوی کاربران فراهم میشوند در نهایت مرجع مناسبتری برای تحقیقات موسیقایی به وجود آورند.