چهارشنبه، آذر ۱۳، ۱۳۸۷

ارکستر سمفونیک وب۲

خبر این است: گوگل در حال تشکیل ارکستر سمفونیک یوتیوب است. ارکستر سمفونیکی آنلاین که قرار است ۵ ماه بعد در تالار مشهور کارنگی در نیویورک به روی صحنه برود و “سمفونی اینترنتی شماره ۱ ‘اروئیکا’” اثر آهنگساز چینی تن دان (Tan Dun) را به اجرا بگذارد. اما چیزی که این پروژه را عجیب و استثنایی کرده این است که اعضای این ارکستر از میان نوازندگان حرفه‌ای وغیرحرفه‌ای که ویدئوی اجرایشان از این اثر را در یوتیوب آپلود کنند، انتخاب خواهند شد.

مدیر بازاریابی محصولات یوتیوب، تیموتی لی، می‌گوید: “این اولین همکاری آنلاین به این شکل است. موسیقی کلاسیک تشنه نوآوری است!”

نت‌های قطعه برای هر ساز در سایت یوتیوب به فرمت pdf موجود است و در کنار آن نیز یک ویدئوی رهبری ارکستر تن دان از همان قسمت و مخصوص همان ساز قرار دارد. یعنی شما اگر نوازنده ویولن هستید، می‌توانید ویدئویی را که در آن تن دان ساز ویولن را فقط برای شما رهبری می‌کند، دانلود کنید و از روی پارتیتوری که به فرمت pdf دانلود کردید قسمت مربوط به خودتان را بنوازید. علاوه بر این ده‌ها ویدئوی مستر کلاس توسط اعضای ارکستر سمفونیک لندن در سایت وجود دارد، که در نواختن قطعه به داوطلبین کمک می‌کنند.

ببینید ویدئوی معرفی پروژه ارکستر سمفونیک یوتیوب را:

 

تیموتی لی که از ابتدای طرح این ایده حضور داشته است، می‌گوید که علاوه بر حضور برندگان در یک کنسرت زنده در تالار کارنگی، گوگل اجراهای آپلود شده توسط برندگان را در یک ویدئو تدوین خواهد کرد، بدین صورت که در باکس‌های کوچک نوازنده‌های مختلف حضور دارند، و آنچه می‌نوازند به صورت یک ترک ارکسترال میکس می‌شود.

بنابراین حتی اگر نمی‌توانید در ۱۵ آوریل در تالار کارنگی حضور به هم رسانید (که چندان هم بعید نیست!)، می توانید بفهمید که نوازندگان منتخب در کنار یکدیگر چطور صدا می‌دهند. تیموتی لی البته اظهار تأسف می‌کند که هنوز برنامه‌ای برای این وجود ندارد که کاربران یوتیوب بتوانند ارکستر خیالی خود را از میان نوازندگان محبوب خود انتخاب کنند و صدادهی ارکستر منتخبشان را ارزیابی کنند! (این است یک تفکر خلاق و مدیریت شده. طرف با این که در حال حاضر توان اجرای همه ابعاد ایده‌اش را ندارد، ولی تا ته ته قضیه رفته است…)

تیموتی لی، جوانکی که در سمت راست تصویر می‌بینید، تازه یک سال است که پس از اخذ مدرک MBA خود از دانشگاه استنفورد در گوگل مشغول به کار شده است.

خلاقیت گوگلی

ایده اولیه این پروژه در یکی از مسابقه‌های شرکت گوگل به اسم “Dragon’s Den” اتفاق افتاد. یکی از همان کارهای برانگیزاننده خلاقیت که فقط در شرکت گوگل اتفاق می‌افتد. در این بازی کارمندان گوگل دو دقیقه فرصت دارند که ایده‌ای که در سر دارند را به بهترین نحو توضیح بدهند. لی و یکی دیگر از نوازندگان موسیقی کلاسیک که در رده‌های بالای شرکت حضور داشت، توانستند ایده خود را توضیح دهند. ایده‌ای که بلافاصله توسط بقیه اعضای شرکت پذیرفته شد.

اما این فقط اول راه است. برنامه‌ای که یوتیوب برای شروع ابتکارهایی جدید در موسیقی کلاسیک در ماه‌های آینده در نظر دارد بسیار فراتر از این ارکستر سمفونیک است. شاید هدف اصلی این پروژه ایجاد یک جامعه جهانی از کوارتت‌های زهی، دوئت‌ها، سولیست‌ها، ارکسترها و دیگر گروه‌های موسیقی کلاسیک برای همکاری آنلاین باشد، تلاشی برای آوردن موسیقی کلاسیک غربی به مسیر اصلی دنیای دیجیتال.

از آبجوخوری در المپیک تا اروئیکای بتهوون

تن دان، که تا به حال برای المپیک ۲۰۰۸ پکن و فیلم‌های اسکاری نظیر “ببر خیزان، اژدهای پنهان”، و “قهرمان (Hero)” موسیقی ساخته است، “سمفونی اینترنتی شماره ۱ ‘اروئیکا’” را به شیوه مدولار ساخته است. یعنی با وجود این که هر نوازنده به هنگام ضبط نمونه کار، فقط قسمت مربوط به خود را می‌نوازد و قسمت‌هایی که توسط باقی ارکستر نواخته می‌شود را نمی‌شنود، اما تک‌تک اعضای ارکستر در عمل در طول تمرین‌هایشان قطعه‌ای را می‌نوازند که تجسم یک حس موسیقایی ملودیک را درشان به وجود می‌آورد. علاوه بر این تن دان، عامداً به هر ساز فرصت کافی را داده است تا در اجرای گروهی بدرخشد.

در ساخت این قطعه، تن دان از صدای به هم خوردن لیوان‌های جمعیت در حال نوشیدن آبجو در المپیک، سمفونی شماره ۳ بتهوون، و المان‌هایی از آثار چایکوفسکی و نیز اپرای کارمن تأثیر گرفته است.

ببینید اجرای تن دان را از سمفونی اینترنتی شماره ۱ به همراه ارکستر سمفونیک لندن:

 

ارکستر سمفونیک یوتیوب در حال حاضر در حال پذیرش نمونه کار از داوطلبان شرکت در ارکستر است، که تا ۲۸ ژانویه به طول خواهد انجامید. هیئت داورانی از متخصصین از ارکسترهای معتبر در کنار انجمن یوتیوب کار داوطلبین را از ۱۴ تا ۲۲ فوریه ارزیابی خواهد کرد. گوگل در ۲ مارس برندگان را اعلام می‌کند. در آوریل، ارکستر منتخب یوتیوب به نیویورک پرواز می‌کنند تا پس از ۳ روز تمرین با رهبر ارکستر مایکل تیلسون تامس (نفر سمت چپ در عکس بالا) در ۱۵ آوریل در تالار کارنگی به اجرای برنامه بپردازند.

دنیای وب ما را به کجا می‌برد؟

اینجاست که آدم یاد حرف‌های دکتر مزیدی می‌افتد که دنیای وب۲ بیش از این که بر روی تکنولوژی متمرکز شود، به برقراری ارتباطات و مراودات بین كاربران اینترنتی اهمیت می‌دهد. که روابط در این اقتصاد اجتماعی وجه رایج است…

منبع: wired

سه‌شنبه، آذر ۱۲، ۱۳۸۷

گوشهایی به گرمی موسیقی

سرتان را با موسیقی گرم کنید… (و یا اختصاصاً گوش مبارکتان را!)

  

دلم هوس یک برف حسابی کرد تا با یکی از این روگوشی‌ها (بدون ترس از یخ‌زدگی گوش‌ها) در کوچه‌های پردرخت جهانشهر و در سکوت سنگین برفی قدم بزنم و باخ بنیوشم.

+

پی‌نوشت: ای کاش یک نفر فکری به حال دماغ‌های قندیل بسته هم می‌کرد. موسیقی هم پخش نکند، اشکالی ندارد!

سه‌شنبه، آذر ۰۵، ۱۳۸۷

فوت کوزه‌گری استاد ویولن‌ساز

بالاخره پرده از راز ویولن‌های استرادیواریوس برداشته شد.

درست تلفظ کنید (لطفاً): اِس – تِرا – دیوار – ی – یوس Stradivarius

استادکار نابغه

آنتونیو استرادیواری (Antonio Stradivari) یک سازنده ساز ایتالیایی و متخصص در ساخت ویولن، ویولنسل، گیتار و هارپ بود. این هنرمند نابغه در حدود ۱۰۰۰ ویولن ساخت که در ردیف شاهکارهای هنری و فنی به حساب می‌آیند. اسم لاتینه شده‌ی او (استرادیواریوس) و نیز مخفف آن (استراد) معمولاً برای اشاره به سازهای ساخت او استفاده می‌شوند.

امروزه از سازهای استرادیواری در حدود 650 قطعه باقی مانده است كه بالاترین قيمت پرداخت شده برای آن‌ها، مربوط به يک ویلن می‌شود كه پارسال به بهای ۷/۲ میلیون دلار در حراج کریستی به فروش رسيد.

نوازندگان اسطوره‌ای ویولن تاریخ مثل نیکولو پاگانینی، فریتز کرایسلر، یهودی منوهین، یاشا هایفتز، دیوید اویستراخ، ایتزاک پرلمن، آنه-سوفی موتر و جوشوا بل همگی صاحب یک یا چند ویولن استرادیواری بوده‌اند.

مشهورترین نوازندگان ویولنسل مثل ژاکلین دوپره، یویو ما، جولیان لوید وبر و مستیسلاو روستروپوویچ هم ویولنسل‌های ساخت استرادیواری می‌نواختند.

بسیاری از ویولن‌های استرادیواری به جا مانده در مکان‌هایی مثل کتابخانه کنگره آمریکا، موزه متروپولیتن، آکادمی سلطنتی موسیقی و بنیاد موسیقی ژاپن نگهداری می‌شوند.

itzhak_perlman_publicity

فوت کوزه‌گری یخبندان یا چگونه عدو سبب خیر شود!

دانشمندان با تست سی‌تی‌اسکن از ۵ ویولن از ویولن‌ساز مشهور قرن هجدهمی، آنتونیو استرادیواری، توانستند علت تمایز این ویولن‌ها و غیرقابل تقلید بودنشان را دریابند. تصاویر سه‌بعدی اشعه ایکس از این ویولن نشان می‌دهند که چوب استفاده شده در ویولن‌های استرادیواری دارای تراکم یکنواخت استثنایی هست که تغییرات ناشی از رشد درخت در طی فصول مختلف در آن به حداقل رسیده است.

رشد تابستانی درخت‌ها خیلی سریع‌تر از رشد زمستانی آنهاست. به همین دلیل هم رشد تابستانی حلقه‌هایی پهن و نفوذپذیر ایجاد می‌کند، در حالی که حلقه‌های ناشی از رشد زمستانی باریک و فشرده‌تر هستند. این تفاوت‌ها روی کیفیت صدای چوب تأثیر به سزایی دارد.

اما در مورد استرادیواری… علت تفاوت کیفی آشکار ویولن‌های ساخت او را نباید در خرافاتی مثل این که چوبهایش را از یک صومعه قدیمی تهیه می‌کرده، جستجو کرد. او از بخت خوبش در عصر یخبندان کوچک اروپا زندگی می‌کرده است: سالهایی که سرعت رشد درختان در تابستان تفاوت زیادی با سرعت رشد آنها در زمستان نداشته و به همین دلیل چوب‌ها از تراکم یکنواخت‌تری برخوردار بودند. به همین دلیل سه قرن است که هیچ کس نتوانسته است ویولن‌هایی به خوش‌صدایی ویولن‌های استرادیواری بسازد. ویولن‌هایی که تا پیش از این همه کارشناسان علت تمایزشان را تنها در نحوه پرداخت جادویی و استادانه‌شان می‌دانستند.

stradivaridensity

تصویر: مقایسه تراکم بین ویولن‌های استرادیواری (ردیف پایین) و ویولن‌های مدرن

داستان‌های استراد

  • ویولونسل دوپرت (Duport)، ساز مستیسلاو روستروپوویچ نوازنده افسانه‌ای ویولنسل، که در سال ۱۷۱۱ ساخته شده، یک بار توسط ناپلئون بناپارت هم نواخته شده است. می‌گویند ناپلئون ساز را چنان محکم گرفته بوده، که هنوز هم جای خراش ناشی از فشار چکمه‌هایش بر روی آن مشخص است.
  • یکی از ویولن‌ها با نام بارانکاچیو در جریان حمله هوایی متفقین به برلین از بین رفت.
  • بسیاری از ویولن‌های استرادیواری نام و نام خانوادگی دارند! مثلاً Soil Stradivarius نام ساز ایتزاک پرلمن که تصویرش را در بالا می‌بینید. نام خانوادگی معمولاً استرادیواریوس است و نام کوچک هم عموماً از نام اولین یا مشهورترین صاحب ویولن گرفته شده است.
  • خانواده استرادیواری هم همگی در کار ساخت ساز بودند. اما سازهایی که خود آنتونیو استرادیواری ساخته است اعتبار و جایگاه دیگری دارند.
  • در ایتالیای قرن هجدهم دو خانواده دیگر هم به کار ساخت ویولن مشغول بودند: آماتی و گوارنری؛ که هر دوی این خانواده‌ها هم اعتبار ویژه‌ای داشته و دارند.

***

ببینید: اجرای جوشوا بل، نوازنده مشهور ویولن، از بخش‌هایی از قطعه بی‌نظیر “شاکن” باخ با یک ویولن استرادیواری، به صورت ناشناس در یک استگاه مترو واشنگتن دی سی

سه‌شنبه، آبان ۱۴، ۱۳۸۷

چشمک بزن دوباره!

دایتو مانابه، برنامه‌نویس و هنرمند ژاپنی الکترودهایی را به صورتش متصل می‌کند تا با استفاده از نمونه‌های موسیقایی یک سری حالت‌های خاص را روی صورتش ایجاد کند.

 

خودش می‌گوید: “الکتریسیته باعث حرکت صورت من می‌شود. هشت کانال صوتی به پالس‌های الکتریکی تبدیل می‌شوند تا عضلات صورت من را به حرکت وادارند. من سعی می‌کنم که خروجی الکتریکی صداها، تصاویر و نور را از طریق تحلیل و تبدیل مقادیر عددی به دست آمده از سنسورهای مختلف و دستگاه‌های ورودی به دست آورم.”

خیلی‌ها گفته‌اند که کارهای مانابه تقلبی است، ولی به نظر من حتی اگر کارهای او یک فریب باشند، باز هم بسیار استادانه و هنرمندانه اجرا شده‌اند.

Test 1

Test 2

کار جالبیست. ولی می‌دانید جالبتر از آن چیست؟

این که دستگاهی ساخته شود تا حرکت عضلات صورت را به موسیقی تبدیل کند. تصور کنید! به جای آن که با شنیدن موسیقی احساساتتان تغییر کند، احساسات خالصتان به یک موسیقی شخصی تبدیل شوند! واووو!

شاید اختراع مانابه بتواند راهی باشد برای سازهایی که ارتباط مستقیم‌تری با پالس‌های الکتریکی مغز ما دارند. در سازهای فعلی مغز باید بازوها و انگشتان را به حرکت درآورد تا موسیقی تولید شود. ولی ساخت چنین ابزاری می‌تواند مستقیماً عضلات صورت را درگیر فرآیند نوازندگی کند. یادمان باشد که صورت پرحالت‌ترین بخش بدن انسان با ۵۰ عضله مجزاست.

+

سه‌شنبه، آبان ۰۷، ۱۳۸۷

کاور بدون کپی رایت

با آلبوم‌هایی که از اینترنت به طور غیرمجاز دانلود می‌کنید چه کار می‌کنید؟ با کامپیوتر بهشان گوش می‌دید؟ آنها را در ipod یا mp3playerتان می‌ریزید و به تدریج کر می‌شوید؟ روی CD یا DVD سلکشن می‌زنید و در ماشین به آنها گوش می‌دهید؟ یا شاید هم (به خصوص اگر جنس دانلود شده‌تان کیفیت خوبی داشته باشند) آن‌ها را تبدیل به یک Audio CD می‌کنید؟

به هر حال اگر آلبوم یا فیلمی از اینترنت دانلود کردید و می‌خواهید آن را روی یک CD یا DVD تک داشته باشید، این پیشنهاد ابتکاری را دنبال کنید تا بتوانید با کمترین هزینه یک کاور شیک برای آلبوم یا فیلمتان بسازید.

خیلی ساده است:

۱- ابتدا این لینک را بوکمارک کنید. (در IE راست کلیک کنید و add to favorites را انتخاب کنید؛ در فایرفاکس راست کلید کنید و Bookmark This Link را انتخاب کنید.)

۲- سپس اگر آلبوم موسیقی دارید به سایت music.aol.com و اگر فیلم دارید به سایت Netflix بروید و آلبوم یا فیلم مورد نظرتان را جستجو کنید و به صفحه مخصوص آن بروید.

۳- روی بوکمارکتان کلیک کنید. پیغامی می‌آید که صفحه آماده پرینت است. این بوکمارک اطلاعات خاصی نظیر اسم آلبوم، تصویر کاور اصلی، اسم ترکها، زمان هر ترک، تاریخ انتشار آلبوم و … را از صفحه مربوطه جمع می‌کند و برای پرینت کردن قالب‌بندی می‌کند.

۴- دگمه پرینت را بزنید و روی یک صفحه A4 پرینت بگیرید. اطلاعات قالب‌بندی‌شده در محدوده یک CD در وسط کاغذ چاپ می‌شود.

۵- حالا می‌توانید دو کار بکنید: یا قسمت پرینت شده را ببرید و در یک کیف CD بگذارید. یا این که طبق دستورالعمل ویدئوی زیر یک کاور کاغذی شیک برای CDتان درست کنید.

 

منبع

سه‌شنبه، مهر ۳۰، ۱۳۸۷

دوست دارید کر بشوید؟

71477085 آیا در مترو موسیقی گوش می‌دهید؟ یا وقتی که در خیابان‌های شلوغ پرسه می‌زنید؟ اگر چنین کاری می‌کنید بدانید و آگاه باشید که ممکن است برای این که در محیط‌های پر سر و صدا بتوانید صدای موسیقی دلخواهتان را بشنوید، صدای پخش MP3 Player یا موبایلتان را بالاتر از حد ایمن تنظیم کنید.

حتماً در اطرافتان آدم‌هایی را دیده‌اید که صدای بلند موسیقی ترنس خالتور MP3 Playerهایشان از ۴-۵ متری شنیده می‌شود. آیا واقعاً برای این افراد، موسیقی‌ای که گوش می‌دهند ارزش بالاتری نسبت به قدرت شنوایی‌شان دارد؟

تازگی با اخباری که در مورد احتمال ناشنوایی برای کسانی که با صدای بلند (بیشتر از ۸۹ دسی‌بل) به موسیقی از طریق هدفون گوش می‌دهند، منتشر شده، شاید بایستی در نحوه موسیقی گوش دادنمان تجدید نظر کنیم. بر طبق این گزارش‌ها بیش از ده درصد افراد موسیقی را با صدایی بلندتر از حد مجاز می‌شنوند که می‌تواند پس از ۵ سال استمرار منجر به ناشنوایی کامل شود.

ظاهراً بیشتر MP3 Playerها توانایی تولید صدایی با ماکزیمم شدت ۱۰۰ دسی‌بل را دارند و اگر از هدفون‌هایی شبیه هدفون‌های گوشی‌های سری W سونی‌اریکسون (plug-in earphones) استفاده کنید، این مقدار تا ۱۲۰db هم می‌رسد. من خودم وقتی که در طول روز در سفر هستم موسیقی گوش می‌دهم، شاید اگر دقیق‌تر بخواهم بگویم تنها وقتی که فرصت موسیقی گوش دادن و کتاب خواندن را دارم همین سفرهای با مترو است. ولی شاید با این حساب بهتر باشد که وقتی منتظر توقف پر سر و صدای مترو هستم یا در شلوغی‌های وسط میدان انقلاب، به جای این که صدای موسیقی را تا آخر زیاد کنم، یک مقدار تحمل کنم و گوشی‌ها را برای مدتی از گوشم در بیاورم.

به همین دلیل هم هست که اخطار «کمیته علمی اتحادیه اروپا در خطرات بهداشتی تازه شناخته شده» برای محدود کردن حد ماکزیمم صدای MP3 Playerها چندان هم عجیب نیست. این وسط صنعت موسیقی هم هیچ کمکی نمی‌کند. هر سال شرکت‌های ضبط تلاش می‌کنند که آلبوم‌هایشان را با صدایی بلندتر ضبط کنند. انگار رقابت بر سر صدای بیشتر است. الآن اگر آلبوم‌هایی که منتشر می‌شود (چه در ایران و چه در خارج) را با نمونه‌های مشابه ۱۰ سال پیششان مقایسه کنید متوجه می‌شوید که چقدر صدای مستر شده بلندتر شده است. تازه این را بگذارید در کنار این قضیه که این آلبوم‌ها معمولاً به صورت MP3هایی بی‌کیفیت فشرده می‌شوند و به این ترتیب گوشی‌های عجیب و غریب صداهایی را به گوش ما می‌رسانند که تنها آسیب دیدن گوشهایمان را تضمین می‌کند.

حالا چه فکر می‌کنید؟ آیا همچنان باید عامدانه خودمان را کر کنیم؟

با نگاهی به مطلبی از گاردین

جمعه، مهر ۱۹، ۱۳۸۷

از متالیکا تا حاج منصور؛ موسیقی شکنجه

سه ماه پیش یک دانشجوی دانشگاه اربانای اوهایو در آمریکا به نام اندرو واکتور، به جرم پخش موسیقی رپ با صدای بیش از اندازه بلند از سیستم صوتی ماشینش دستگیر شد. پس از برگزاری جلسه دادگاه، واکتور به جرم سلب آسایش از مردم به ۱۵۰ دلار جریمه محکوم شد.

ولی قاضی یک پیشنهاد دیگر هم برای او داشت. واکتور می‌توانست به جای ۱۵۰ دلار، فقط ۳۵ دلار بدهد ولی ۲۰ ساعت به موسیقی کلاسیک (آثاری از باخ، بتهوون و شوپن) گوش بدهد. ۲۰ ساعت که چیزی نیست؟! کافی است تصور کنید که ۲۰ ساعت تقریباً برابر ۵/۲ روز کاری یا یک تعطیلات آخر هفته است!

حالا حتماً این سؤال برایتان پیش آمده که اندرو واکتور جریمه را پرداخت کرد یا موسیقی را گوش داد؟ ظاهراً او گوش کردن به موسیقی را ترجیح داد… ولی بیشتر از ۱۵ دقیقه دوام نیاورد! البته اندروی ۲۴ ساله کم هم نیاورده و گفته است که علت انصراف او از ادامه‌ی جریمه‌ی موسیقایی‌اش به دلیل این بوده که تمرین بسکتبالش در تیم دانشکده دیر شده بوده است: “من واقعاً وقتش را نداشتم که باهاش سر و کله بزنم. واسه همینم تصمیم گرفتم جریمه نقدی رو بسلفم!”

موسیقی به مثابه یک ابزار شکنجه

در معرض موسیقی با صدای بلند قرار داشتن برای مدت طولانی بیشتر یک نوع شکنجه‌ی ملایم به نظر می‌رسد تا یک مجازات. همین چند وقت پیش بود که معلوم شد نیروهای نظامی امریکا در عراق از نوعی شکنجه موسیقایی هم استفاده می‌کنند. آنها از پخش یک سری آهنگهای خاص نظیر Enter Sandman متالیکا و White America امینم با صدایی گوشخراش و کرکننده به عنوان روشی برای در هم شکستن زندانی‌های عراقی استفاده می‌کردند.

بعد از این قضیه مجله موسیقی Mother Jones هم منتخبی از این نوع آهنگها را تحت عنوان “torture playlist” جمع کرد که می‌توانید در اینجا نگاهی به آن بیندازید.

البته “شکنجه به وسیله‌ی موسیقی” چیز جدیدی نیست. حداقل ما ایرانی‌ها خیلی خوب می‌شناسیمش! کافی است یک بار با کرایه‌های بین شهری (مثلاً تهران-کرج) سفر کرده باشید تا بدانید که تحلیل روح و روان با موسیقی چگونه رخ می‌دهد!

FBI در طول دهه‌ی ۹۰ و ارتش آزادیبخش ایرلند در دهه‌ی ۷۰ نیز روش‌های مشابهی نظیر استفاده از صداهای بلند و نورهای خیره‌کننده در سلول‌های زندانیان را به کار می‌گرفتند. چنین روش‌هایی با نام “شکنجه‌ی سبک” معروف هستند، که در مواقعی که شکنجه‌ی “سنگین” ممنوع است، بسیار به کار می‌آیند.

از بتهوون تا حاج منصور…

البته گذشته از اینها جالب است که قاضی پرونده‌ی اندرو واکتور تصور کرده که او صرفاً به این دلیل که طرفدار موسیقی هیپ‌هاپ هست، علاقه‌ای به موسیقی کلاسیک ندارد. ولی کافی است این ویدئو از Nas با نام I Know I Can که در آن از ملودی فورالیز بتهوون استفاده شده را ببینید تا بفهمید که همه رپرها هم با موسیقی کلاسیک کارد و پنیر نیستند!

حالا تصور کنید اگر قرار بود این اتفاق در ایران بیفتد چه می‌شد؟ شاید این جوان دوبس-دوبسی مخل امنیت اجتماعی که توسط نیروهای سختکوش گشت ارشاد دستگیر شده، به ۲۰ ساعت گوش کردن به نوحه‌های حاج منصور به همراه اعمال شاقه (سینه‌زنی لخت) محکوم می‌شد! احتمالاً او هم پرداخت جریمه  نقدی را ترجیح می‌داد.

یکشنبه، مهر ۱۴، ۱۳۸۷

ماراتن با طعم موسیقی

من که ورزشکار نیستم، ولی چون ورزشکاران را دوست دارم(!)، شنیده‌ام که گویا خیلی از دوستان ورزشکار علاقه‌مند هستند که موقع ورزش کردن آهنگ گوش بدهند. نتیجه‌ی تحقیقات دکتر کوستاس کاراگئورگیس در دانشگاه برونل لندن هم توضیح واضحاتی داده است که شاید همه ورزشکارها و موسیقی‌دوستان از قبل می‌دانستند: گوش دادن به موسیقی توان فیزیکی افراد را افزایش می‌دهد.

۳۰ شرکت‌کننده‌ی این پژوهش، در حالی روی تردمیل به دویدن می‌پرداختند، که منتخبی از آهنگهای پرتحرک پاپ و راک، شامل آهنگ‌هایی از کویین، رد‌هات‌چیلی‌پپرز و مدونا برایشان پخش می‌شد. از آنها خواسته شده بود که با ریتم این آهنگها، که بر اساس یک سری “اصول علمی” انتخاب شده بودند، بدوند. نتیجه این بود که به طور متوسط ۱۵٪ افزایش توان برای شرکت‌کنندگان ثبت شد. آنها همچنین با اضافه شدن موسیقی، از ایجاد یک احساس “مثبت‌تر” حرف می‌زدند.

مسابقه ماراتن یا کنسرت موسیقی

مسابقه دوی نیمه مارتن لندن با نام  Run To The Beat که دیروز (۵ اکتبر) برگزار شد هم از این پژوهش دکتر کاراگئورگیس استفاده کرده بود و در ۱۷ پایگاه در مسیر مسابقه، گروه‌های موسیقی برای ۱۲,۵۰۰ شرکت‌کننده‌ی مسابقه موسیقی‌های مهیج منتخب او را می‌نواختند.

حالا می‌رسیم به بخش تجاری ماجرا! بالاخره زندگی و تحقیقات این دکتر کاراگئورگیس هم خرج دارد. به همین منظور هم یک آلبوم مخصوص ورزش که به روشی کاملاً علمی گلچین شده است و در طول مسابقه هم توسط آن ۱۷ گروه نواخته شده به فروش می‌رسد تا جیب این بنده‌های خدا هم بی‌پول نماند!

روش علمی انتخاب موسیقی برای ورزش

زیبارویی در حال ورزش با موسیقی شما می‌توانید از بین موسیقی‌هایی که دوست دارید آنهایی را که با سرعت ورزشی که می‌کنید هماهنگی دارند انتخاب کنید. مثلاً اگر می‌خواهید ضربان قلبتان را در حین گرم کردن به ۱۱۰ تا در دقیقه برسانید، بهتر است آهنگهایی را انتخاب کنید که سرعتی بین ۸۰ تا ۱۲۰ دارند. آهنگها را به گونه‌ای میکس کنید که افزایش تدریجی تمپوی آهنگ‌ها با افزایش تدریجی ضربان قلبتان هماهنگی داشته باشد.

باید سعی کنید که آهنگی را برای خودتان انتخاب کنید که با سرعت و اندازه قدم‌هایتان متناسب باشد. مثلاً هایله گبرسیلاسی دونده مشهور کنیایی، معروف است به این که با ریتم آهنگ پاپ ریتمیک Scatman می‌دود و رکورد می‌زند.

همیشه به خاطر داشته باشید که آخرین آهنگ در این منتخب باید محبوب‌ترین آهنگ ریتمیک شما باشد؛ همان آهنگی که به سختی می‌توانید از ذهنتان بیرون کنید.

نرم‌افزاری هم با عنوان Repacer وجود دارد که با کمک آن می‌توانید تمپوی آهنگ‌های مورد علاقه‌تان آنها را تغییر دهید و آنها را به آهنگهایی مطلوب برای سلکشن ورزشی‌تان تبدیل کنید.

***

توضیح عکس: جدای از موسیقی حقیقتاً داشتن یک همراه و “پایه”‌ی خوب برای ورزش کردن خیلی به آدم انگیزه می‌دهد. باور کنید که اگر من هم این یکی از این پایه‌هایی را که در عکس می‌بینید داشتم هر روز ۱ ساعت ورزش می‌کردم! البته به منظور دفع بلاهای احتمالی ناشی از این حرف، لازم می‌دانم تأکید کنم که منظورم بیشتر آن پخش صوت روی بازوی این خانم است، و لا غیر!

پنجشنبه، مهر ۰۴، ۱۳۸۷

کنسرت پل مک‌کارتنی در اسرائیل و روز جهانی قدس!

پل مک‌کارتنی، عضو سابق گروه بیتلز، قرار است امشب (پنج‌شنبه شب) و درست چند ساعت قبل از شروع تظاهرات‌های روز جهانی قدس در کشورهای مسلمان، در تل‌آویو اسرائیل کنسرت بدهد!

pg-1-McCartney-afp-g_56319a ۴۰ سال پیش دولت اسرائیل از ترس “اثر مخرب” گروه بیتلز بر جوانان اسرائیلی کنسرت آنها را ممنوع اعلام کرده بود. ولی امروز که نصف اعضای گروه درگذشتند و خاور میانه هم در آتش جنگ می‌سوزد، از حضور سر پل مک‌کارتنی در اسرائیل استقبال کرده و از آن به مناسبت شصتمین سالگرد تأسیسش بهره تبلیغاتی می‌برد. روزنامه جروسلم پست نوشته است که پل مک‌کارتنی با برگزاری این کنسرت، روحیه مردم اسرائیل را که احمدی‌نژاد با آوازهای پر از خشم و نفرت و ضدیهودیش در سازمان ملل تضعیف کرده است، تقویت خواهد کرد!

تصمیم مک‌کارتنی برای اجرا در اسرائیل، گروه‌های فلسطینی را خشمگین کرده است، تا جایی که برخی از آنها او را تهدید کردند که از سفر به اسرائیل جان سالم به در نخواهد برد. به همین دلیل هم نزدیک بود برنامه بازدید او از کرانه باختری از ترس تظاهرات فلسطینی‌ها و به توصیه کنسولگری انگلستان لغو شد. با این حال او دیروز از کلیسای محل تولد مسیح در بیت‌الحم واقع در کرانه باختری دیدار کرد و اجرایی خصوصی برای دانشجویان کنسرواتوار موسیقی ادوارد سعید برگزار کرد.

به هر حال مک‌کارتنی، که این روزها حرفهایش خیلی شبیه سالهای آخر جان لنون شده، سعی کرده است از بار تبلیغاتی رسانه‌های اسرائیلی بکاهد. او دیروز ضمن تبریک ماه “رمضان کریم” به همه مسلمانان اعلام کرد که حامل “پیغام صلح” است و نیز از اشغال سرزمین‌های فلسطینی توسط اسرائیل طرفداری نمی‌کند. با همه اینها او از ترس عملی شدن تهدید فلسطینی‌ها بیش از ۵۰۰۰ نیروی امنیتی را برای تأمین امنیت کنسرتش استخدام کرده است که در میان آنها تعدادی مأمور MI6 و ۲۰ مأمور اطلاعاتی موساد هم حضور دارند.

ویدئو: مصاحبه مک‌کارتنی در مورد اجرا در اسرائیل

سه‌شنبه، مهر ۰۲، ۱۳۸۷

آن کاورهای کاغذی دوست‌داشتنی

همین تازگی‌ها بی‌بی‌سی خبر از “طرحی برای فروش موسیقی بر روی کارت های حافظه کوچک” داد. این کارت‌های کوچک ۱ گیگابایتی که امروزه دیگر به هر گوشی موبایلی هم می‌خورند قرار است موسیقی را با فرمت MP3 (کیفیت ۳۲۰kbps) در خود ذخیره کنند و با قیمتی مشابه CD به بازار موسیقی آمریکا عرضه شوند و شرکت‌های بزرگی مثل سونی، بی‌ام‌جی، ئی‌ام‌آی، یونیورسال و وارنر هم از آن استقبال کرده‌اند.

می‌دانم که رسیدن چنین تکنولوژی‌هایی به بازار فشل موسیقی ایران سالها زمان می‌برد، ولی تصور همین احتمال هم باعث می‌شود که آدم به جاهای عجیبی برسد.

شاید شما هم با من هم عقیده باشید. واقعیت این است که بسیاری از ما دوست داریم وقتی یک محصول موسیقایی را می‌خریم (اگر بخریم!)، صاحب یک شیء فیزیکی شویم. درست، این حافظه‌ها هم فیزیکی هستند. ولی فکر این که شما موسیقی‌ای که می‌خواهید از فروشگاه خریداری کنید بر روی یک حافظه فلش باشد یک کم بی‌مزه است.

واقعیت این است که اکثریت قریب به اتفاق ما ایرانی‌ها در حقیقت صاحب موسیقی‌هایی که گوش می‌دهیم نیستیم و بیشتر از راه دانلود غیرمجاز و یا از طریق دوست و آشنا به موسیقی‌های مورد علاقه‌مان دست پیدا می‌کنیم. خود من هم شاید کمتر از ۱۰ درصد آرشیو بزرگ موسیقیم را خریداری کرده باشم. ولی قضیه مثل حکایت ایبوک و کتاب کاغذی است. آن نوستالژی غریب. شخصاً هیچ جوره نمی‌توانم لذت باز کردن سلوفون دور قاب CD، بو کشیدن نویی CD، ورق زدن دفترچه‌های داخل کاور و در کل عشقبازی کردن با آنچه مالکش هستم را با هیچ تکنولوژی کوچک ولی نازیبای دیگری عوض کنم.

یکشنبه، شهریور ۳۱، ۱۳۸۷

سه نکته جالب در مورد موسیقی

۱- فواصل در گام‌های موسیقی احتمالاً از زبان گرفته شده‌اند. مشخص شده است که لحن انگلیسی و چینی محاوره‌ای با فواصل بین نت‌ها در یک گام کروماتیک (کلیدهای سفید و سیاه پیانو) مشابه است. آیا می‌توان اینطور نتیجه‌گیری کرد که آنچه که ما از موسیقی دوست داریم، در حقیقت صدای سخن گفتن خودمان است؟

۲- وقتی یک موسیقیدان بداهه‌نوازی می‌کند، نواحی طرفی جلوی مغزش، که مسئول برنامه‌ریزی و خودسانسوری هستند، اساساً خاموش می‌شوند. با این حال، قشر میانی-جلومغزی که مربوط به ابراز عقیده و کارهایی نظیر داستان گفتن درباره‌ی خود است، فعال می‌شود.

۳- اگر یک آهنگ مدام در سرتان می‌چرخد و نمی‌توانید آن را از سرتان بیرون کنید، به علت آن است که یک اشکال جزئی در لایه قشری مخ مربوط به شنوایی به وجود آمده است. این بخش از مغز اصوات را پردازش و آنها را برای استفاده بعدی ذخیره می‌کند. این بخش بعد از شنیدن اولین نت‌های یک آهنگ آشنا، شروع به فعالیت کرده و بدین ترتیب شما ناخودآگاه شروع به زمزمه آن آهنگ می‌کنید. می‌خواهید قطع شود؟ به آن آهنگ گوش بدهید، یا یک مسئله ریاضی حل کنید.

منبع: Wired Magazine

سه‌شنبه، شهریور ۲۶، ۱۳۸۷

ریچارد رایت به اجرای بزرگ در آسمان رسید

ریچارد رایت، نوازنده کیبورد گروه پینک فلوید در سن ۶۵ سالگی بر اثر سرطان درگذشت. او که به همراه راجر واترز، نیک میسون و سید بارت از بنیانگذاران پینک فلوید محسوب می‌شد، در آهنگسازی آلبوم‌های نیمه تاریک ماه (Dark Side of the Moon) و کاش اینجا بودی (Wish You Were Here) نقش به سزایی داشت و آثار ماندگاری چون اجرای بزرگ در آسمان (The Great Gig in the Sky) و ما و آنها (Us and Them) را خلق کرد.

آهنگ The Great Gig in the Sky یکی از جذاب‌ترین ترانه‌ها درباره مرگ است.

شاید این اجرا ذره‌ای از هنر ریچارد رایت را به نمایش بگذارد (پینک فلوید در پمپی، قسمت دوم آهنگ Echoes):

مستندی ۹۰ ثانیه‌ای درباره ساخت The Great Gig in the Sky با شرکت راجر واترز و ریچارد رایت:

دوشنبه، شهریور ۲۵، ۱۳۸۷

۷+۱ سرود ملی برتر دنیا

سرود ملی تصنیف یا سرودی است میهنی و احساسی که یا از سوی حکومت به عنوان سرود رسمی کشور برگزیده می‌شود و یا در بین احساسات مردم چنین جایگاهی دارد.

از کودکی علاقه خاصی به سرودهای ملی کشورهای مختلف داشتم. یادم است یک CD دایرةالمعارف Encarata 96 داشتم که عمویم برایم فرستاده بود. این نرم‌افزار به مرجع من برای سرودهای مختلف کشورها تبدیل شده بود و با شور و شوق فراوان به تک تک آنها گوش می‌دادم و لذت می‌بردم. چند وقت پیش بود که دوباره این نوستالژی قدیمی به سراغم آمد و تصمیم گرفتم یک رده‌بندی از سرودهای مورد علاقه‌ام درست کنم. این بار سعی کردم فاکتورهای مختلفی را هم در انتخابم در نظر بگیرم. در انتخاب بهترین سرودهای ملی سعی کردم که ۵ فاکتور را در نظر بگیرم:

۱- تأثیرگذاری و هیجان‌انگیزی
۲- سادگی (به خاطرسپاری آسان)
۳- داشتن نشانی از ملیت
۴- ملودی زیبا و قابل درک
۵- زمان (سرودهای ملی طولانی‌تر امتیاز کمتری گرفته‌اند)

و اینک هشت سرود ملی برتر دنیا به انتخاب وبلاگ “یه بشقاب اسپاگتی”:

۸- ایتالیا: سرود ایتالیایی‌ها؛ تمام مؤلفه‌های موسیقی حماسی ایتالیایی، آن شور موسیقایی که از اپراهای روسینی، وردی و پوچینی به یادگار مانده است، در این سرود به گوش می‌رسد.

 data="http://odadgari.googlepages.com/player.swf" id="audioplayer1" height="24"
width="290">
دانلود سرود ایتالیا

۷- پادشاهی متحد بریتانیا: خدا ملکه را حفظ کند (یا به عبارتی خدایا خدایا از ملکه محافظت بفرما!)؛ این سرود که ژوزف هایدن آهنگساز مطرح کلاسیک و خالق سرود ملی آلمان را هم تحت تأثیر قرار داده بود، توسط آهنگسازان بسیاری استفاده شده است، از بتهوون و روسینی گرفته تا جیمی هندریکس و گروه کویین. جالب است بدانید که این سرود یکی از سرودهای رسمی نیوزیلند و نیز سرود پادشاهی کشورهای استرالیا، کانادا، جامائیکا و باهاماس هم هست.

data="http://odadgari.googlepages.com/player.swf" id="audioplayer1" height="24"
width="290">
دانلود سرود بریتانیا

۶- ایالات متحده آمریکا: پرچم ستاره‌نشان؛ آمریکایی‌ها درست مثل پرچمشان روی سرود ملی‌شان هم خیلی حساس هستند و به آن افتخار می‌کنند. این سرود قدیمی که در سال ۱۷۸۰ ساخته شده از سال ۱۹۳۱ به عنوان سرود ملی آمریکا معرفی شده است. جالب است بدانید که ملودی این سرود روی یک آهنگ می‌نوشی انگلیسی ساخته شده است!

data="http://odadgari.googlepages.com/player.swf" id="audioplayer1" height="24"
width="290">
دانلود سرود آمریکا

۵-  ایران: سرود ملی جمهوری اسلامی ایران؛ یکی از حساس‌ترین انتخاب‌های لیست، هم از این نظر که ملیت من هم ایرانی است و هم به لحاظ حساسیت برخی افراد به تمام اجزای حکومتی نظام جمهوری اسلامی. درست است که به دلایل نوستالژیک بسیاری از ایرانیان سرود “ای ایران” ساخته روح‌اله خالقی را سرود ملی اصلی خود می‌دانند، اما از لحاظ موسیقایی سرود ملی جمهوری اسلامی ایران که ساخته دکتر حسن ریاحی است، یک سرود خوب است که در آن مؤلفه‌های ایرانی دیده می‌شود و ملودی ساده و تأثیرگذار و زمان کوتاهش، آن را به یک سرود ملی استاندارد تبدیل کرده است.

data="http://odadgari.googlepages.com/player.swf" id="audioplayer1" height="24"
width="290">
دانلود سرود ایران

۴- آلمان: سرود آلمان؛ نشانی از شکوه ملت آلمان. آهنگساز این سرود یکی از معروف‌ترین آهنگسازان موسیقی کلاسیک است: ژوزف هایدن. از آلمان با آن عقبه‌ی موسیقایی چندین قرنه نیز کمتر از این انتظار نمی‌رود. هایدن این سرود را برای تولد امپراتور فرانسیس دوم ساخت و در سال ۱۹۲۲ در جریان جمهوری وایمار به عنوان سرود ملی آلمان انتخاب شد.

data="http://odadgari.googlepages.com/player.swf" id="audioplayer1" height="24"
width="290">
دانلود سرود آلمان

۳- تاجیکستان: سرود ملی؛ تمام مؤلفه‌های یک سرود ملی خوب در این سرود به چشم می‌خورد و تنها عیب آن زمان طولانی‌اش است. ملودی ساده، آسان، حماسی و با مایه‌های موسیقی محلی تاجیک (و نیز اثراتی از موسیقی روسی) از سرود ملی تاجیکستان یک سرود ملی مثال‌زدنی ساخته است. کلام این اثر هم شعر فارسی فوق‌العاده‌ای است.

data="http://odadgari.googlepages.com/player.swf" id="audioplayer1" height="24"
width="290">
دانلود سرود تاجیکستان

۲- فرانسه:سرود مارسیز؛ یکی از ماندگارترین سرود ملی‌های دنیا. بارها و بارها از این سرود استفاده شده، از فیلم کازابلانکا گرفته تا انیمشین راتاتوی و از آوازهای ادیت پیاف تا ترانه‌های بیتلز و آثاری از فرانتس لیست، چایکوفسکی، واگنر، الگار و شومان. این سرود که در سال ۱۷۹۲ ساخته شده است، یادآور انقلاب فرانسه هم هست.

data="http://odadgari.googlepages.com/player.swf" id="audioplayer1" height="24"
width="290">
دانلود سرود فرانسه

۱- اسرائیل: سرود امید؛ یک ملودی بسیار تأثیرگذار حاوی تمام مؤلفه‌های فرهنگ موسیقایی غنی یهودی. فرهنگی که بزرگانی چون مالر، مندلسون، برنشتاین، هایفتز، پرلمن، هوروویتز، جری گلدسمیت و جان ویلیامز را در دامان خود پرورش داده است. این سرود که از آهنگ‌های محلی یهودی برگرفته شده است، از یک سو دلنشین و تأثربرانگیز است و از سوی دیگر حماسی و شورانگیز. یادمان باشد که ژست مظلومیت تاریخی یهودی‌های اسرائیل هم در این اثر موج می‌زند!

data="http://odadgari.googlepages.com/player.swf" id="audioplayer1" height="24"
width="290">
دانلود سرود اسرائیل

پی‌نوشت سرود برتر: یادش بخیر! انقدر این آهنگ را دوست داشتم که سالها پیش یک بار آن را در یکی از جشن‌های دانشگاه با فلوت زدم! همه هم می‌گفتند چه آهنگ قشنگی!!

***

اصولاً از آنجا که سلیقه‌ی موسیقایی هر کس با شخصیت او در ارتباط است، نمی‌توان هیچ حکم کلی در مورد ارزش‌های موسیقایی هر یک از این سرودها ارائه کرد و شاید هر کسی بتواند لیست متفاوتی ارائه کند. همچنین از خاطر نبریم که احساسات میهن‌دوستانه‌ی هر کس، می‌تواند در انتخاب‌هایی این چنین تأثیر بگذارد. شکی نیست که برای من هم تسلط و آشنایی کامل با سرود ملی کشورم روی انتخاب آن در این لیست تأثیرگذار بوده است، هرچند تمام تلاشم را کردم که انتخاب‌ها بر اساس همان معیارهای از پیش گفته باشند.

پیشنهاد می‌کنم شما هم اگر آهنگ سرود ملی کشوری را دوست دارید که در این لیست نیامده، آن را با دلایلتان در کامنت‌ها بیاورید.

منابع موزیک‌ها: World Countries

یکشنبه، شهریور ۱۷، ۱۳۸۷

بیتلز قصاب

سال ۱۹۶۶. اوج شهرت و محبوبیت گروه بیتلز. آنها به نمادی از موسیقی راک تبدیل شده‌اند و با طنز تلخی که در ترانه‌هاشان وجود دارد بر سیاستمداران و حاکمان جهان می‌تازند و معضلات اجتماعی را به چالش می‌کشند.

آلبوم جدید بیتلز با نام “دیروز… و امروز” (Yesteray… and Today) آماده‌ی پخش در آمریکاست. بیتلز برای عکس روی جلد آلبوم عکس‌های عجیب و غریبی می‌گیرند (مثل اکثر عکس‌های روی جلد آلبومهایشان). شرکت Capitol Records بیش از ۷۵۰هزار نسخه از آلبوم را با یکی از همین عکس‌ها به عنوان تصویر روی جلد تکثیر می‌کند و به چهار شهر مختلف آمریکا می‌فرستد.

هنوز زمان شروع فروش آلبومها فرا نرسیده که رؤسای شرکت کپیتال ریکوردز با یک چالش بزرگ روبرو می‌شوند: عکس روی جلد آلبوم مناسب نیست! آنها ناگهان متوجه می‌شوند که چه اشتباهی مرتکب شده‌اند و بلافاصله دستور جمع‌آوری کلیه‌ی آلبوم‌ها را به مراکز پخش می‌دهند. عکس چنان حساسیت‌برانگیز است که شرکت دستور نابودی تمام جلدها را می‌دهد. ولی از بین بردن ۷۵۰هزار جلد به معنای یک شکست سنگین تجاری است. پس برنامه عوض می‌شود. تصمیم بر این می‌شود که بر روی جلد تمام آلبوم‌ها یک جلد جایگزین چسبانده شود، به نحوی که امکان تشخیص جلد زیرین غیرممکن باشد. جلدهای سانسورشده به بازار برمی‌گردند و فروش آغاز می‌شود.

تصویر جایگزین شده‌ی روی جلد آلبوم دیروز و امروز بیتلز در آمریکا

اما تصویر اصلی چه بود که این همه حساسیت برانگیخت؟

چند ماه قبل، در استودیویی در لندن، رابرت وایتکر عکس‌هایی سورئال و هجو از بیتلز می‌گیرد. آنها در این عکس‌ها روپوش قصاب‌ها را به تن دارند و در دستانشان عروسک‌هایی با سرهای جدا شده و قطعات گوشت به چشم می‌خورند. وایتکر خودش عقیده دارد که قصد داشته از این طریق پیامی سورئال را درباره‌ی “نگاه پرستش‌وار جامعه به گروه و ماهیت غیرواقعی ستاره بودن” به بیننده القا کند.

جلد بیتلز قصاب، کمیاب و گرانقیمت

کلکسیونرها بشتابید!

تلاش شرکت کپیتال رکوردز برای جمع‌آوری آلبوم‌های با جلد بیتلز قصاب کاملاً موفقیت‌آمیز نبود و این آلبوم با جلد بحث‌برانگیزش در چند فروشگاه به فروش رفت. همین فروش محدود باعث شد تا حساسیت عموم نسبت به جلد اصلی آلبوم برانگیخته شود. خیلی‌ها تلاش کردند که جلد جایگزین را از روی جلد اصلی بکنند و در برخی موارد موفق هم شدند.

در بین کلکسیونرها نسخه‌هایی که هیچ تصویر جایگزینی روی آن چسبیده نشده است به جلدهای “حالت اول” (first state) معروفند و به دلیل تعداد بسیار محدودشان قیمت‌های بسیار بالایی دارند. آخرین بار یکی از این جلدها به مبلغ ۱۰۵۰۰ دلار فروخته شد. نسخه‌هایی که جلد جایگزین دارند ولی دست‌نخورده باقی ماندند جلدهای “حالت دوم” نامیده می‌شوند و امروزه به دلیل تلاش اکثر افراد برای رسیدن به جلد زیرین، کمیاب و گران شده‌اند. “حالت سوم” که در آن جلد رویی کنده شده و جلد قصاب مشخص شده است، متداول‌ترین نوع هستند و کمترین ارزش را دارند (البته بستگی به این دارد که چقدر خوب جلد رویی برداشته شده باشد).

آلبوم دیروز و امروز تنها آلبوم بیتلز بود که شرکت کپیتال رکوردز بر سر تولید و فروش آن ضرر کرد. اما اخیراً رئیس این شرکت اعلام کرده که ۲۰ نسخه از این آلبوم را با جلد قصاب به صورت آکبند در اختیار دارد و به فروش می‌رساند و قیمتی در حدود ۴۰۰۰۰ دلار برای هر یک پیشنهاد داده است. شاید از این طریق ضررهای ۴۰ سال قبل جبران شود!

***

پی‌نوشت: داستان این پست یک حس نوستالژیک را در من زنده کرد. یادش بخیر، بچه که بودیم  چسب‌ها را از مجلات خارجی‌ای که از سانسور اداره پست ایران گذشته بود با چه شوق و ذوقی می‌کندیم و از دیدن آنچه در زیر این چسب‌های بنفش انتظارمان را می‌کشید هیجان‌زده می‌شدیم!!

***

اگر از این پست خوشتان آمده، خواندن این پست را هم پیشنهاد می‌کنم:

ققنوس موسیقی کلاسیک

جمعه، شهریور ۱۵، ۱۳۸۷

SoundUnwound: ویکی‌پدیای موسیقی آمازون

ویکی‌پدیا منبع بسیار خوبی برای کسب اطلاعات مختلف درباره‌ی آهنگسازان، گروه‌ها و ستاره‌های موسیقی است و اطلاعات نسبتاً دقیقی از زندگی و آثار آنها به شما می‌دهد. در در همین وبلاگ هم بارها برای معرفی یک خواننده یا گروه ناشناخته از صفحه‌ی ویکی‌پدیای آنها استفاده کرده‌ام.

اما غولهای موسیقی و سینما در اینترنت یعنی آمازون و IMDB سایت مشترکی به کمک Musicbrainz زده‌اند که امیدوارند بتواند در آینده به چیزی مشابه ویکی‌پدیای موسیقی تبدیل شود. این سایت که مثل اساس ویکی‌پدیا بر پایه‌ی مشارکت خوانندگان در ساخت محتوا کار می‌کند، اطلاعات جامعی از خوانندگان، گروه‌ها و آثارشان ارائه می‌کند. مشابه ویکی‌پدیا هر کاربری می‌تواند اطلاعات مربوط به هر گروه یا خواننده را ویرایش کند، اما بر خلاف ویکی‌پدیا تمام تغییرات باید پیش از مشاهده در سایت توسط کادر آمازون چک و تأیید شود.

banner

سایت SoundUnwound طراحی قشنگ و کاربردی‌ای دارد و اطلاعات جالب و مفصلی را در بخش‌های مختلف به کاربر می‌دهد. مثلاً برای یک گروه، علاوه بر ارائه‌ی یک بیوگرافی کامل، تمام اعضای فعلی و سابقش را معرفی می‌کند، دیسکوگرافی کاملی به تفکیک آلبوم‌های استودیویی، آلبوم‌های تک (Single)، آلبوم‌های زنده، آلبوم‌های ریمیکس و آلبوم‌های مجموعه‌آثار ارائه می‌کند و به سبک صفحات آمازون پیشنهاداتی را در مورد گروه‌های مشابه می‌دهد.

Soundunwound

در نوار سمت راست اتفاقات جالبتری می‌افتد. ابتدا عکسی از گروه یا خواننده به همراه نگاهی گذرا به فعالیت آنها دیده می‌شود. اما پس از آن مجموعه‌ی کاملی از ویدئوهای موجود این گروه روی یوتیوب به صورت توکار یک منبع غنی از نمونه کارهای گروه را در اختیار مخاطب می‌گذارد. یکی از جذاب‌ترین قسمتهای سایت، قسمت Timeline است که با طراحی فلش و با امکان زوم و عقب جلو کردن، تاریخچه‌ی گروه، فعالیت‌ها و آلبوم‌ها منتشر شده را روی محور زمان نشان می‌دهد. پس از آن هم آدرس وب‌سایت رسمی، وب‌سایت هواداران و نیز لینک‌های دیگر از جمله صفحه‌ی مربوطه‌ی گروه در ویکی‌پدیا به چشم می‌خورد.

Timeline بیتلز

مطمئناً این کار آمازون بی‌طمع نیست. چرا که در کنار ارائه‌ی این همه اطلاعات جذاب، لینک‌های خرید از آمازون، چه به صورت MP3 و چه به صورت CD، به چشم می‌خورد.

این که کار این سایت آمازون بگیرد، بستگی به این دارد که بتواند یک جامعه‌ی ویرایشگر مشتاق و وفادار درست کند، که البته با توجه به غیرآزاد بودن آن، به کندی و دشواری امکان‌پذیر است. در هر حال ویکی‌پدیا به احتمال فراوان به دلیل بزرگتر بودن جامعه کاربری و نیز آزاد بودنش، اطلاعات بیشتری نسبت به SoundUnwound در خود خواهد داشت. اما کادر آمازون می‌توانند با شکل‌دهی به اطلاعاتی که از سوی کاربران فراهم می‌شوند در نهایت مرجع مناسب‌تری برای تحقیقات موسیقایی به وجود آورند.

سایت SoundUnwound

چهارشنبه، شهریور ۰۶، ۱۳۸۷

ترانه‌ها چقدر از بدن می‌گویند؟

فکر می‌کنید در کلام آهنگ‌های سبک‌های مختلف موسیقی کدام یک از اعضای بدن آدمها بیشترین کاربرد را دارد؟

ویگاس و واتنبرگ بیش از ۱۰،۰۰۰ ترانه از ۸ سبک مختلف موسیقایی مورد بررسی قرار دادند تا مشخص کنند که کدام یک از اعضای بدن انسان بیشترین میزان کاربرد را در کلام آهنگ‌ها دارند. نتیجه؟ یک کار گرافیکی بسیار جالب که “listen” نامگذاری شده است. در این کار شما می‌توانید به صورت تعاملی و گرافیکی ببینید که در هر سبک موسیقی کدام یک از اعضای بدن بیشتر به کار رفته است.

در میان اکثر سبک‌های موسیقی “چشم” عضوی از بدن است که بیشتر از هر عضو دیگری در اشعار و کلام آهنگ‌ها مورد استفاده قرار گرفته است؛ به جز سبک هیپ‌هاپ که در آن عضو شریف “نشیمنگاه” (باســـــــن) بیشترین کاربرد را داشته است. البته در سبک‌های بلوز و گاسپل (نوعی موسیقی مذهبی مسیحی) “دست” بیشتر از “چشم” به کار رفته است.

picture_6

در میان سبک‌های مختلف باز هم سبک هیپ‌هاپ بیشترین اشاره را به اعضای بدن داشته، در حالی که سبک گاسپل از این نظر بسیار پاستوریزه به نظر می‌رسد! نکات جالب فراوانی در این کار به چشم می‌خورند؛ این که در ۲۳ درصد آهنگ‌های هیپ‌هاپ به نشیمنگاه اشاره شده، یا ۱۱ درصد آهنگ‌های راک در مورد چشم صحبت می‌کنند، و یا در ۸٪ آهنگهای هیپ‌هاپ به عضو شریف مردان اشاره شده است!

این کار بخشی از پروژه‌ی “fleshmap” است که در آن تلاش می‌شود تا رابطه‌ی بین تن و نشانه‌های بصری و کلامی آن کشف شود. در این پروژه سه بخش لمس کردن (touch)، دیدن (look) و شنیدن (listen) مورد مطالعه قرار گرفته‌اند. در بخش لمس تلاش شده تا نقاط حساس در بدن مردها و زنها در یک تحقیق میدانی مورد مطالعه قرار گیرد و نقشه‌ای از میزان حساسیت اعضای بدن ترسیم شود. در بخش دیدن، پروژه به دنبال رسیدن به یک طرح ایده‌آل از شکل اعضای مختلف بدن در حالت برهنگی در ذهن افراد مختلف است (این بخش هنوز در دست تکمیل است). در بخش شنیدن رابطه‌ی بین زبان و بدن بررسی می‌شود و “سعی شده است تا بیان فیزیک بدن انسان در موسیقی، شعر و مذهب به عتاصر سازنده‌ی آن تخلیص شود”.

دوشنبه، شهریور ۰۴، ۱۳۸۷

وقتی مدونا سیاسی می‌خواند

رقابت‌های انتخاباتی در آمریکا روز به روز (بلکه ساعت به ساعت) داغ‌تر می‌شود و از این پس هم با ورود چهره‌های مشهور به عرصه‌ی تبلیغات انتخاباتی، حتی ممکن است برخی معادلات به هم ریخته شود. همین چند وقت پیش بود که ماجرای پاریس هیلتون و جان مک‌کین با ویدئوی استهزاآمیز هیلتون به نفع باراک اوباما تمام شد.

اما در این میان مدونا، که همین ماه ۵۰ ساله شد، در تور جدید خودش با نام Sticky And Sweet گرایش سیاسی خود را در کنار اجرای آهنگ Get Stupid به نمایش گذاشت و ضربه‌ی سخت و زیرکانه‌ای به نامزد حزب جمهوری‌خواه، جان مک‌کین زد. او در ویدئویی که همزمان با اجرای آهنگ از نمایشگرهای بزرگ پخش می‌شد، پس از نشان دادن تصاویری از جنگ، ویرانی و گرم شدن زمین، تصاویری را از آدولف هیتلر و نازی‌ها، رئیس‌جمهور چین و سرکوب تبتی‌ها، سید علی خامنه‌ای و کماندوهای استشهادی و عزاداری کودکان، رابرت موگابه و کشتار در آفریقا و در نهایت جان‌مک‌کین نشان داد. از سوی دیگر در انتهای ویدئو مدونا با نمایش ال گور، باراک اوباما، تظاهرات مردمی علیه گرم شدن زمین، مهاتما گاندی، جان لنون، نلسون ماندلا، مادر ترزا، مایکل مور، بیل گیتس، اپرا وینفری، بونو (خواننده‌ی گروه U2) و چند چهره‌ی محبوب دیگر جبهه‌ی خوب‌ها را تشکیل می‌دهد.

در این ویدئو که نمای نزدیک یکی از سه نمایشگر را نشان می‌دهد، به غیر از جان مک‌کین بقیه افرادی که نام برده شد، مشخصند:

در این ویدئو که از فاصله‌ی دورتر گرفته شده، تصویر جان مک‌کین در ثانیه‌ی ۵ مشخص است:



در همین رابطه (با دو روز تأخیر!): حمله مدونا به مک‌کین (از بی‌بی‌سی)

یکشنبه، شهریور ۰۳، ۱۳۸۷

بدترین اسم‌هایی که می‌توانید برای بچه‌تان انتخاب کنید

یک آدم مشهور می‌تواند هر کاری دلش خواست بکند. البته به شرط این که خارج از مرزهای کشوری به نام ایران زندگی کند. در ایران بزرگترین بازیگران و کارگردان‌های مملکت نمی‌توانند برای نجات یک جوان از اعدام پول جمع کنند. بازیکنان فوتبال نمی‌توانند ریش پروفسوری بگذارند. ستاره‌ی جوان سینما به خاطر بازی در فیلم یک کارگردان بزرگ آمریکایی ممنوع‌الخروج می‌شود. ستاره‌ی دیگر چون فیلمهایش زیادی پرفروش است ممنوع‌التصویر می‌شود. درز کردن فیلم خصوصی یک بازیگر، به جای آن که مثل پاریس هیلتون باعث درآمدزایی برایش شود، باعث تباه شدن آینده‌ی هنریش می‌شود و …

اما در ممالک راقیه(!) شهرت به آدم این اجازه می‌دهد که هر کاری که دوست داشت انجام دهد. می‌تواند مواد مخدر مصرف کند، با هر که دوست داشت بخوابد، و حتی زندگی بچه‌اش را هم خراب کند! چطور؟ تصورش را بکنید که بدترین اسمی که می‌توانید برای بچه‌تان بگذارید چه می‌تواند باشد؟ بهتر است برای این که ایده بگیرید، نگاهی به ده تا از بدترین اسم‌هایی که آدم‌معروف‌ها روی بچه‌هایشان گذاشتند بیندازید:

۱۰- Zuma Nesta Rock فرزند گون استفانی (خواننده) و گاوین روزدیل (خواننده): پدر و مادر به توافق نرسیدند و تصمیم گرفتند تمام اسم‌هایی که دوست دارند را روی بچه‌شان بگذارند. احتمالاً مادر به بازی کامپیوتری Zuma معتاد بوده و پدر هم علاقه‌ی خاصی به الساندرو نستا داشته، جفتشان هم موسیقی راک را دوست داشتند.

۹- Kal-El فرزند نیکولاس کیج (بازیگر): آقای کیج حتماً در دوران کودکی علاقه‌ی خاصی به سوپرمن داشته است. کای‌ای نام اصلی سوپرمن در هنگام تولد است، قبل از این که به زمین فرستاده شود.

۸- Fifi Trixibelle فرزند باب گلدوف (خواننده، بازیگر فیلم دیوار پینک‌فلوید) و پاولا ییتس(مجری تلویزیون): بیشتر شبیه اسم سگ است تا آدم! شاید اسم سگ مورد علاقه‌ی این زوج هنرمند بوده است!

۷- Moxie Crimefighter فرزند پن ژیلت (کمدین آمریکایی): آقای ژیلت حتماً به نوشابه‌ی مارک Moxie خیلی علاقه داشته، در ضمن پیش خودش فکر کرده شاید روزی فرزندش به جنگ با جرم و جنایت برود!

۶- Reignbeau فرزند وینگ ریمز (بازیگر برنده‌ی جایزه‌ی گولدن گلوب): ترکیبی از reign به معنی سلطنت و rainbow به معنی رنگین‌کمان.

۵- Audio Science فرزند شانین سوسامون: احتمالاً این بازیگر و خواننده، رشته‌ی تحصیلی مورد علاقه‌اش را به جای فرم دانشگاه اشتباهاً در برگه‌ی ثبت احوال وارد کرده است.

۴- Pilot Inspektor فرزند جیسن لی (بازیگر): کارآگاه خلبان (با لهجه‌ی آلمانی!)

۳- Sage Moonblood فرزند سیلوستر استالونه (بازیگر): آقای راکی نام بچه‌اش را این گونه انتخاب کرده تا شاید “حکیم ماه‌خونی” راهش را در فیلم‌های قهرمانی اکشن ادامه دهد. اما ظاهراً او هیپی از آب درآمده!

۲- Jermajesty فرزند جرمین جکسون (خواننده و برادر مایکل جکسون): ترکیبی از نام پدر (Jermaine) و عبارت Your Majesty (علیاحضرت). جدی نگیرید. بالاخره خانواده‌ی جکسون اینجوری هستند!

و جایزه بدترین اسم تعلق می‌گیرد به:

۱- Moon Unit ،Diva Thin Muffin Pigeen ،Dweezil و Ahmet Emuukha Rodan فرزندان فرانک زاپا (آهنگساز و گیتاریست): احتمالاً خود فرانک زاپا هم نمی‌دانسته اسم بچه‌هایش را چه گذاشته، ولی اگر قصدی هم در کار بوده حتماً در جهت یادآوری مشکلات روانیش بوده است!

پی‌نوشت: زردنویسی خیلی جلف است، ولی آدم چیزهایی می‌بیند که نمی تواند ازشان بگذرد!!

منبع

جمعه، شهریور ۰۱، ۱۳۸۷

کنسرتی برای اوستیا؛ با لهجه‌ی روسی

سایه‌ی جنگ بر اوستیای جنوبی گسترده شده است، روسیه و آمریکا مدام یکدیگر را متهم می‌کنند و شورای امنیت هنوز هم نتوانسته راه‌حلی برای این مناقشه پیدا کند. در تسخینوالی (Tskhinvali) مرکز اوستیای جنوبی، بسیاری از مردم خانواده‌هایشان را از دست داده‌اند و بسیاری دیگر هم بی‌خانمان شده‌اند و شب‌ها حکومت نظامی را تجربه می‌کند.

اجرای والری گرجی‌اف در اوستیای جنوبیاما دیشب (۲۱ آگوست ۲۰۰۸) همه‌ی مردم شهر سعی کردند بهترین لباس خود را بپوشند و به میدان اصلی شهر بروند تا شاهد اجرای کنسرتی پراحساس از سوی یکی از معروف‌ترین اوستیایی‌های دنیا باشند. والری گِرجی‌اِف رهبر ارکستر ۵۵ ساله روسی که خانواده‌اش اهل اوستیای شمالی (در روسیه) هستند، به تسخینوالی آمده تا کنسرتی اجرا کند برای مردم اوستیا، و البته در حمایت از سیاست روسیه!

یک یگان موتوری روسی، نوازندگان و سازهایشان را از همان تونلی که تانک‌های روسی خود را در روز اول درگیری‌ها به اوستیای جنوبی رسانده بودند، از اوستیای شمالی در روسیه به تسخینوالی آورده بود. در طول کنسرت ده‌ها سرباز روس پرچم‌های روسیه را در کنار چند پرچم اوستیا به اهتزاز درمی‌آوردند و کنسرت هم به صورت مستقیم از تلویزیون روسیه پخش شد.

اما گرجی‌اف رهبر ارکستر چه می‌گوید؟ او هفته‌ی گذشته در مصاحبه با روزنامه‌ی ایندیپندنت اظهار نظرهای صریحی کرد. او پوشش خبری رسانه‌های جهان را در مورد وقایع اوستیا یک‌جانبه دانست و گفت:

گرجی‌ها، اوستیایی‌ها را می‌کشتند. عملی وحشیانه و جنایتکارانه. قتل‌عامی به راه انداختند که در آن بیش از ۲۰،۰۰۰ اوستیایی کشته شدند. روستاهایی بودند که دیگر وجود خارجی ندارند.

او این بار در تسخینوالی رسماً اعلام کرد که این کنسرت را نه برای یادبود قربانیان اوستیایی و گرجی جنگ، که تلاشی در جهت بیان این حقیقت می‌داند که اشغال گرجستان توسط روسیه نه تنها جنایت نیست، که عملی شجاعانه و انسان‌دوستانه است:

مردم باهوش دنیا باید حقیقت را در مورد اتفاقاتی که اینجا افتاده بدانند؛ به خصوص آنچه در شب اول رخ داد.

والری گرجی‌اف، رهبر ارکستر معروف روسی، که مدیر هنری تئاتر مارینسکی، رهبر اصلی ارکستر سمفونیک لندن و رهبر مهمان اپرای متروپولیتن نیویورک هم هست، بسیار در بین مردم اوستیا محبوب است و همیشه به اصلیت اوستیایی خود افتخار کرده است. اما قطعاتی که او برای اجرای شب گذشته‌ی خود با ارکستر مارینسکی در تسخینوالی انتخاب کرده بود، مسلماً تصادفی نبوده‌اند. او با اجرای سمفونی حماسی لنینگراد اثر دیمتری شوستاکوویچ و سمفونی پاتتیک اثر پیتر چایکوفسکی موجی از احساسات را در میان مردم اوستیا برانگیخت که دیگر بعید به نظر می‌رسد این منطقه به گرجستان بازگردد.

ببینید، اجرای کامل کنسرت گرجی‌اف در تسخینوالی اوستیا:
قسمت اول
فسمت دوم

سمفونی لنینگراد؛ سمبل مقاومت روس‌ها

تصویر دیمتری شوستاکوویچ در لباس نظامی  بر روی جلد مجله تایمزمستان ۱۹۴۱. نیروهای آلمان نازی، شهر لنینگراد (سن‌پترزبورگ) را محاصره کرده بودند. غذا و سوخت جیره‌بندی شده بود. گرسنگی و سرمای استخوان‌سوز زمستانی بسیاری را به کام مرگ کشانده بود.

اما دیمتری شوستاکوویچ، آهنگساز معروف روسی، شهر را ترک نکرده بود. او باقیمانده‌ی اعضای ارکستر سمفونیک لنینگراد را جمع کرد. بسیاری از آنها مرده بودند. اکثر آنها به دلیل سوء تغذیه دچار ضعف مفرط بدنی بودند. اما با روحیه‌ای مثال‌زدنی به تمرین پرداختند تا سمفونی ۷ شوستاکویچ را برای مردم شهرشان بنوازند، تا روح مقاومت و امید را در شهر مرده دوباره تزریق کنند. قسمت اول این سمفونی یک تم واریاسیون حماسی است. موسیقی ساکنان لنینگراد که در نبردی قهرمانی شرکت کرده‌اند.

بخشی از این موسیقی حماسی را بشنوید.

دولت شوروی که برای تقویت روحیه‌ی مردم کشورش در جنگ از هیچ اقدامی فروگذار نمی‌کرد، و حتی از باز کردن کلیساها هم برخلاف ایدئولوژی مارکسیستی‌اش ابایی نداشت، بیشترین استفاده‌ی تبلیغاتی را از این ساخته‌ی شوستاکوویچ کرد. پس از مدتی سمفونی لنینگراد با اجرا در لندن و نیویورک در سراسر دنیا معروف شد و به نام بزرگ‌ترین آهنگ زمان جنگ شناخته شد و واقعاً هم تا پایان جنگ، هیچ آهنگی اهمیت و موفقیت سمفونی ۷ شوستاکوویچ را نیافت. شوستاکوویچ هم نشان استالین گرفت و تصویرش به عنوان چهره‌ای تأثیرگذار به روی جلد مجله تایم رفت.

ببینید مستند ۱۰ دقیقه‌ای بسیار جالبی را در مورد سمفونی لنینگراد:

منبع خبر : روزنامه ایندیپندنت

سه‌شنبه، مرداد ۲۹، ۱۳۸۷

آنچه بتهوون آرزویش را داشت

نیازی نیست که حتماً یک آهنگساز باشید؛ کافیست به موسیقی علاقه‌مند باشید و یا نواختن یک ساز را بلد باشید. ممکن است برایتان پیش آمده باشد که یک ملودی جذاب و دلنشین به شکل یک آواز، یک سوت یا در هنگام تمرین ساز به ذهنتان خطور کرده باشد. ولی این الهام‌های زودگذر اگر به سرعت و به شیوه‌ی مناسب مکتوب نشوند، به همان سرعتی که آمدند از خاطر می‌روند.

لودویگ ون بتهوون، آهنگساز اسطوره‌ای کلاسیک، دفترچه‌های معروفی داشت که در آنها ایده‌های موسیقایی که به ذهنش می‌رسید را یادداشت می‌کرد. دست‌نوشته‌های بتهوون از ارزش بسیار بالایی برخوردارند؛ چرا که مراحل مختلف ایده‌پردازی، طرح زدن، و کار روی جزئیات تقریباً تمام آثار وی را در دسترس موسیقی‌شناسان و علاقه‌مندانش قرار می‌دهد.

dokument
نمونه‌ای از دست‌نوشته‌های بتهوون

در اینجا شما می‌توانید تقریباً تمام دست‌نوشته‌های بتهوون را ببینید. (بتهوون اصولاً آدم بدخطی بوده!)

اما به مناسبت سال نوآوری و شکوفایی، جوانان غیور چینی موفق به ساخت دستگاهی شده‌اند به نام "Compose"، که امکان مکتوب کردن یک موسیقی را به روش‌های مختلف روی یک تخته‌ی دیجیتال فراهم می‌کند.

comepose

در خلاقانه‌ترین این روش‌ها، شما می‌توانید آهنگی که بهتان الهام شده را در قلم دیجیتال این دستگاه که مجهز به میکروفون است بخوانید.

comepose31

با قرار دادن قلم در درون دستگاه ملودی شما خودبه‌خود به صورت نت‌های موسیقی نوشته می‌شود!

comepose32

و در نهایت می‌توانید آن را با استفاده از صداهای ارکسترال موجود در دیتابیس دستگاه پخش کنید.

comepose3

همچنین می‌توانید به شیوه‌ی کلاسیک (مثل بتهوون)، از قلم برای نوشتن نت‌های موسیقی روی تخته‌ی دیجیتال استفاده کنید.

این دستگاه که توسط سه جوان چینی ساخته شده، هنوز به تولید انبوه نرسیده ولی طراحی کاربردی آن، شرکت LiteOn را برای سرمایه‌گذاری روی آن متقاعد کرده است.

comepose2

تصورش را بکنید که بتهوون تندخو اگر این دستگاه را می‌دید چه عکس‌العملی از خودش نشان می‌داد. شاید آن‌وقت تحمل شکست‌های عشقی برایش قابل تحملتر می‌شد!

عکس‌ها از Yanko Design

پنجشنبه، مرداد ۲۴، ۱۳۸۷

اعدام؛ آری یا نه! (بازخوانی پرونده‌ی قتل جان لنون)

در شب هشتم دسامبر سال ۱۹۸۰ ساعت ۱۰:۴۵، جان لنون، خواننده‌ی افسانه‌ای گروه بیتلز، در مقابل آپارتمانش در نیویورک ترور شد. از ۵ گلوله‌ی شلیک شده از اسلحه‌ی مارک چپمن، یکی منجر به پارگی آئورت لنون شد، تا او به دلیل از دست دادن بیش از ۸۰٪ خون خود در ساعت ۱۱:۱۵ در بیمارستان روزولت جان باخت.

مارک چپمن که صبح همان روز از جان لنون امضا گرفته بود، پس از قتل به آرامی کنار خیابان نشست و تا زمان رسیدن پلیس‌ها به خواندن کتاب “ناتوردشت” جی‌.‌ دی. سلینجر مشغول شد. او پس از انجام محاکمه مجرم شناخته شد و به جرم قتل عمد با برنامه‌ریزی قبلی، به حبس ابد (با امکان بخشش پس از ۲۰ سال) محکوم شد.

بامرگ جان لنون جهان شوکه شد. بسیاری از شبکه‌های تلویزیونی برنامه‌های عادی خود را قطع کردند و به پخش خبر مرگ او پرداختند. دو هوادار او پس از شنیدن این خبر خودکشی کردند. بیش از چهارصد هزار نفر در مراسم یادبود او در پارک مرکزی نیویورک شرکت کردند.

مارک چپمن در حال گرفتن امضا از جان لنون ساعاتی پیش از جنایت

مارک چپمن در حال گرفتن امضا از جان لنون، ساعاتی پیش از ارتکاب جنایت

دو دیدگاه:

۱- مارک چپمن دچار مشکلات روانی بوده است. اگرچه او طبق گفته‌ی خودش “پس از صحبت با خدا”، بر خلاف نظر وکیلش دفاعیه‌ی “بیگناهی به علت جنون” را پس گرفت و قتل عمد را بر گردن گرفت، اما از ۹ روانشناس حاضر در جلسه‌ی دادرسی ۶ نفر بر عدم تعادل روانی چپمن شهادت دادند. بنابراین مجازات اعدام برای انسانی که به دلیل عدم تعادل روانی، مسئولیت چندانی در قبال جنایتی که مرتکب شده ندارد، عادلانه نیست.

۲- قاتل نه تنها زندگی عاشقانه‌ی جان لنون و یوکو اُنو را ویران و میلیون‌ها طرفدار لنون را عزادار کرد، بلکه هنرمندی بی‌نظیر و نابغه را از جامعه‌ی بشری گرفت. او با وارد کردن چنین خسارت عظیمی به بشریت لیاقت زندگی را ندارد. وقتی قاتل با وجود گذشت ۲۸ سال هنوز معتقد است که قتل لنون را با “قصد قبلی و ذهنی شفاف” انجام داده است، آیا لیاقت این را دارد که زنده بماند، به دلیل مطالعات قضایی‌اش در زندان مدرک دانشگاهی دریافت کند، هر از چند سال طلب بخشش کند و بتواند به رابطه با همسرش ادامه دهد؟ او مستحق اعدام است.

***

سؤال: کدام دیدگاه به عدالت نزدیک‌تر است؟

سؤال مهمتر: آیا مجازات فعلی مارک چپمن با عملش تطابق دارد؟

سه‌شنبه، مرداد ۲۲، ۱۳۸۷

نوار کاست؛ نوستالژی یک میلیون دلاری

Sony_CHF_60_071130

در این دوره و زمانه که شرکت‌های پخش‌کننده‌ی موسیقی وطنی هم کم‌کم دست از تولید نوار کاست برداشتند و بیشتر به انتشار CD روی آوردند، یک شرکت آمریکایی در لوس‌آنجلس به نام Pack Centralتجارتی میلیون دلاری از راه فروش آلبوم‌های موسیقی روی نوار کاست به هم زده است.

حتماً می‌پرسید که چه کسی، آن هم در آمریکا، ممکن است بخواهد خوراک موسیقیش را از طریق نوار کاست‌های از مد افتاده تأمین کند؟ شاید کمی عجیب به نظر بیاید، ولی مشتری پر و پا قرص این نوارهای کاست زندانیان هستند!

چرا؟ به این دلیل که CD در اکثر زندان‌های آمریکا ممنوع است! علت هم واضح است. حتماً تا به حال یک CD شکسته دیده‌اید. ممکن است لبه‌های تیز یک CD شکسته برای شما چندان جذاب نباشد، ولی یک زندانی می‌تواند استفاده‌های غیرمجاز فراوانی از آن بکند! به همین دلیل است که نوارهای کاست هم باید بدون پیچ ساخته شوند. از طرف دیگر زندانیان نمی‌توانند موسیقی مورد علاقه‌شان را دانلود کنند. چون به اینترنت دسترسی ندارند (بیچاره زندانی‌ها!).

پس به همین راحتی یک شرکت آمریکایی که فقط هم سفارش پستی قبول می‌کند یک تجارت میلیون دلاری راه می‌اندازد و موسیقی‌های جدید روز را روی نوارهای کاست به زندانیان می‌فروشد. شاید لیست پرفروش‌ها هم برایتان جالب باشد: ماریا کری، لی وین، آشر و ریحانا فعلاً از پرفروش‌ها هستند. تریلر مایکل جکسون و نیمه‌ی تاریک ماه پینک‌فلوید هم جزو پرفروش‌های همیشگی هستند.

نتیجه اخلاقی: سعی کنید کاری نکنید که به زندان بیفتید، چون آنجا از دانلود موسیقی خبری نیست!

یکشنبه، مرداد ۲۰، ۱۳۸۷

تو و من؛ نوای موسیقی در المپیک ۲۰۰۸ پکن

از سال ۲۰۰۳ طی مدت ۵ سال ۹۸۸۷۱ ترانه به دفتر کمیته برگزاری مراسم المپیک پکن فرستاده شد. در میان فرستندگان آهنگسازان و خوانندگان نامی بسیاری وجود داشتند، چرا که آرزوی هر خواننده‌ای می‌تواند اجرای برنامه در مراسمی چون افتتاحیه المپیک با بینندگانی میلیاردی باشد. اما مسئولان کمیته‌ی برگزاری، انتخاب ترانه‌ی برتر را تا ۳۰ جولای یعنی درست ۹ روز قبل از مراسم افتتاحیه به تعویق انداختند، و حتی پس از تعیین آن با رأی مخفی، تا زمان شروع مراسم نام ترانه و خوانندگان آن را جزو اسرار طبقه‌بندی‌شده قرار دادند تا هیجان به اوج خود برسد.

اما بالاخره در روز هشتم جولای ۲۰۰۸ انتظارها به سر رسید و در اوج بخش هنری مراسم افتتاحیه، بر فراز یک کره‌ی زمین غول‌پیکر ۱۶تنی با قطر ۱۸ متر در استادیوم آشیانه‌ی پرنده‌ی شهر پکن، دوئت سارا برایتمن (Sarah Brightman) سوپرانوی مشهور انگلیسی و لیو هوان (Liu Huan) ستاره‌ی پاپ چین، ترانه‌ی رسمی المپیک پکن را پس از مدتها انتظار به گوش جهانیان رساند.

دوئت سارا برایتمن و لیو هوان در مراسم افتتاحیه (لینک ویدئو)*

۱۶ سال پیش هم سارا برایتمن در مراسم اختتامیه‌ی المپیک ۱۹۹۲ بارسلونا به همراه خوزه کارراس، تنور مشهور اسپانیایی ترانه‌ی معروف (Amigos Para Siempre) را خوانده بود. [+] او وجه مشترک این دو ترانه را در “اتحاد” می‌داند: “این که مردم سراسر دنیا صمیمانه به هم می‌پیوندند”. لیو هوان ۴۵ ساله ملقب به پادشاه موسیقی پاپ چین نیز پیش از این، آهنگ افتتاحیه‌ی بازی‌های آسیایی پکن را در سال ۱۹۹۰ خوانده بود.

ترانه‌های بازیهای المپیک قبلی معمولاً در مورد شور و شادی بودند، اما آهنگ رسمی المپیک پکن با نام “تو و من” (You and Me) متفاوت است و فضایی آرام و انسانی دارد. سارا برایتمن موسیقی این ترانه را که آهنگساز فرانسوی چینی‌الاصل Chen Qigang ساخته است، شیرین، آرام، خالص و زیبا می‌داند. او اولین بار که این ترانه را شنید به خاطر ملودی دلنشین و در عین حال ساده‌ی آن و متن صادقانه‌اش اشک در چشمانش حلقه زد.

برایتمن و لیو زمان اندکی برای آماده‌ساختن خود داشتند. فیلم‌برداری موزیک ویدئوی این ترانه در یک کارخانه‌ی متروکه در حومه‌ی پکن که تبدیل به استودیو شده بود، و تنها چهار روز مانده به مراسم افتتاحیه انجام شد. کارگردان مشهور چینی ژانگ ییمو (Zhang Yimou) (برنده‌ی خرس طلای جشنواره‌ی برلین ۱۹۸۸ و شیر طلایی جشنواره‌ی ونیز در ۱۹۹۲و ۱۹۹۹) که کارگردانی هنری کل مراسم افتتاحیه را هم بر عهده داشت، این کلیپ را کارگردانی کرده است. تصاویر این کلیپ که با هوشمندی هر چه تمام‌تر انتخاب شده‌اند، تطابق بی‌نظیری با موسیقی و کلام دارند و لطافت و انسانیت در لحظه لحظه‌ی آن موج می‌زند.

موزیک ویدئوی “تو و من”

تو و من/از یک جهان/قلب به قلب/ما یک خانواده هستیم/برای رؤیاهایمان سفر می‌کنیم/هزاران مایل/و یکدیگر را در پکن ملاقات می‌کنیم/به سوی هم می‌آییم/شادی را با هم شریک می‌شویم/تو و من/ از یک جهان/تا همیشه یک خانواده خواهیم بود…

نکته: شاید در جستجوی موزیک ویدئوهای رسمی المپیک ۲۰۰۸ به دو ویدئوی دیگر هم بربخورید و مشکوک شوید که بالاخره آهنگ رسمی مسابقات کدامیک است: ۱- ترانه‌ی رسمی شمارش معکوس ۱۰۰ روز مانده به آغاز المپیک پکن ۲۰۰۸، “به پکن خوش آمدید” (Welcome to Beijing) نام داشت، که با شرکت هنرمندان بسیاری از جمله جکی چان اجرا شد و ماه‌هاست منتشر شده است. [+] ۲- “یک جهان، یک رؤیا” (One world, One dream) شعار مسابقات المپیک پکن ۲۰۰۸ است. در سال ۲۰۰۵ آهنگی حماسی به منظور معرفی این شعار ساخته شد که موزیک‌ویدئوی آن را می‌توانید اینجا ببینید. این دو ترانه متفاوت از ترانه‌ی رسمی “تو و من” است که در مراسم افتتاحیه معرفی شد.

یک لینک دیدنی: ترانه‌های رسمی المپیک از ۱۹۷۶ تا ۲۰۰۸

* ظاهراً تمام ویدئوهای مربوط به مراسم افتتاحیه، به دلیل مسایل کپی رایت، از یوتیوب حذف می‌شوند. به همین دلیل ویدئویی که خودم دانلود کرده بودم را در 4shared آپلود کردم.